ستاره ای پشت ابر

به نام خدا
روایت ۱۶۲
ستاره ای پشت ابر

بارها این بحث در بین نابینایان و کم بینایان مطرح شده که آیا ما می
توانیم در رشته های مهندسی تحصیل کنیم؟ قبلاً حکایت سینا بهرام و شادیار
خدایاری را شنیدیم و اکنون باز هم در راه دشواری، چراغ روشنی از دور می بینم.
گفتگو با آقایی که نخواست اسمش گفته شود، آقای الف کاف، کم بینای دانشجو در

رشته مهندسی برق دانشگاه شریف را در زیر می خوانید.

حسینی:
ضمن تشکر از وقتی که به ما اختصاص دادید لطفاً قدری از خود بگویید؛ و این که
مشکل بینایی شما کی شروع شد و رشته تحصیلیتان در مدرسه و دانشگاه چه بوده است؟
الف کاف:
مشکل من ژنتیکی بود و از بچگی نمود داشت. همیشه بیشترین مشکل را با آفتاب و نور
شدید دارم. از اول دبستان هرگز توانایی دیدن تخته را نداشتم. فقط می توانستم
گوش کنم و روی کاغذ بنویسم. کاغذ را با عینک نزدیک بین می خواندم و هنوز هم می
خوانم. به ریاضی-فیزیک خیلی علاقه داشتم و در دبیرستان نیز به همین رشته رفتم.
علاقمند به رشته های مهندسی مثل برق، مکانیک و فیزیک بودم. بعد از کنکور طبق
رتبه ام می توانستم به رشته های مهندسی بروم و اکنون در دانشگاه شریف مشغول به
تحصیل در رشته برق هستم. البته بعد از سال اول شروع به خواندن یک رشته جانبی در
کنار این رشته کردم که اسمش را «دوره فرعی» می گذارند. به همین دلیل مکانیک را
همزمان با برق می خوانم.
حسینی:
در چه دبیرستانی بودید؟
الف کاف:
در دبیرستان «سلام» منطقه ۴ تحصیل کردم.
حسینی:
آیا در کنکور از امکانات خاصی برخوردار بودید؟
الف کاف:
کسانی که مشکل بینایی داشته باشند در منطقه ۳ قرار می گیرند. سازمان سنجش
همکاری خوبی از حیث بزرگ کردن برگه ها و دادن وقت اضافه نمود. از این لحاظ
واقعاً لازم می دانم از آنها تشکر کنم. ابتدا چنین مسئله ای را نمی دانستم و
همواره با این استرس مواجه بودم که در کنکور وقت کم بیاورم. پدرم خیلی کمک کرد
و به توصیه مدیرمان دنبال این مصوبه رفت. دقیقاً ۲ روز مانده به کنکور این
مسئله پذیرفته شد و توانستم وقت اضافه بگیرم که کمک زیادی نمود. دقیقاً تا روز
قبل از کنکور، همه جا با بچه های دیگر به صورت مساوی رقابت می کردم. وقت یکسان
و همان اندازه کاغذ را داشتم ولی بزرگ شدن برگه باعث شد بتوانم کنکور خوبی
بدهم.
یکی از معلمان دبیرستان که درس های المپیاد را به ما می داد کمک زیادی به
من نمود. تنها حالتی که می توانستم تخته را ببینم این بود که کنار دستش بایستم.
او شرایطم را درک می کرد و تنها معلمی بود که اجازه داد یک سال و نیم تمام مدت
کنار تخته بایستم و تخته را ببینم. گوش می دادم، و می دیدم ولی نمی توانستم در
آن شرایط بنویسم. جزوه را از دیگران می گرفتم.
حسینی:
معلوم است این معلم متوجه بوده که شرایط ویژه نیاز به همکاری ویژه دارد. حتماً
رتبه خوبی در کنکور آورده اید که دانشگاه شریف قبول شدید.
الف کاف:
رتبه ۶ منطقه ۳ و ۱۸۱ را در کشور آوردم.
حسینی:
باید به شما و پدر و مادرتان از این حیث تبریک گفت. آیا علاقمند بودی در رشته
مهندسی درس بخوانی؟
الف کاف:
بله، چون از بچگی دوست داشتم چیزهایی بسازم یا اختراع کنم. در حد آرزو بود ولی
شاید روزی تحقق یابد.
حسینی:
خیلی از بچه های نابینا می پرسند که آیا می توانند رشته مهندسی بخوانند یا نه؟!
خواندن رشته ریاضی برای آنها سخت است و در عین حال علاقه دارند. خودم هم مهندسی
آب خواندم ولی هنگامی که در دانشگاه با مشکل بینایی مواجه شدم شرایط بسیار سخت
شد. تفاوت شما با من این بوده که با آگاهی از شرایط به سمت چنین رشته ای رفته
ای! فردی با این شرایط چطور می تواند در رشته مهندسی، آن هم مهندسی برق درس
بخواند؟ رشته دوم شما هم مهندسی مکانیک است. هر دوی اینها رشته هایی سخت هستند
که شدیداً نیاز به تخته دارند.
الف کاف:
هم نیاز به تخته داریم و هم برنامه نویسی و کامپیوتر! این قسمت بیشتر اذیتم می
کند.
حسینی:
قطعاً با ترسیم، هندسه، نقشه کشی و طراحی سر و کار دارید. اینها را چکار می
کنید؟
الف کاف:
تخته را کماکان نمی توانم ببینم. در دانشگاه نیز تنها کاری که می کنم گوش دادن
سر کلاس ها است. دوستانم همه مطالب را می نویسند. بعداً جزوات را از ایشان می
گیرم و می خوانم.
حسینی:
آیا استادان هم شرایط تو را می دانند؟
الف کاف:
نه همه ی آنها!
حسینی:
یعنی بعضی ها اصلاً متوجه هم نمی شوند؟
الف کاف:
نه! خیلی از آنها نمی دانند. فقط زمانی که نیاز به دانستن استاد باشد با او
صحبت می کنم و برخورد خوبی دارند.
حسینی:
آیا از استاد خواهش نمی کنی مطلبی که روی تخته می نویسد را بلند بگوید تا
یادداشت یا ضبط کنی؟
الف کاف:
نیاز به ضبط ندارم. همان یک بار که گوش می دهم یاد می گیرم. بعد هم جزوه را از
دوستان می گیرم و می خوانم، ولی حتماً از استاد می خواهم چیزی که روی تخته می
نویسد را با صدا هم بگوید.
حسینی:
یکی از مشکلاتی که من در دانشگاه داشتم این بود که گاهی استادی از کنارم رد می
شد و سلام نمی کردم. او تصور می نمود قصد بی احترامی داشته ام و متقابلاً سر
کلاس به من گیر می داد.
الف کاف:
این برای من هم مشکل بزرگی است و زیاد پیش میآید.
حسینی:
با موفقیت های درسی که داشته ای احتمالاً بخش قابل توجهی از وقت خود را به درس
اختصاص می دهی. آیا فعالیت های جانبی مثل موسیقی یا سرگرمی خاصی را دنبال نمی
کنی؟
الف کاف:
۲ سال است که در یک گروه کُر آواز می خوانم. علاقه زیادی دارم.
حسینی:
آیا مهارت های نابینایان مثل خط بریل، تحرک و جهت یابی، یا کار با کامپیوتر
بدون بینایی را فرا گرفته ای؟
الف کاف:
تاکنون یاد نگرفته ام. فقط صفحه کامپیوتر را بزرگ می کنم. گاهی هم به سراغ
بزرگنمایی می روم.
حسینی:
بارها بچه های دبیرستانی را می بینیم که سر دوراهی قرار می گیرند و مشکل پیدا
می کنند. خودشان علاقمند به رشته ریاضی هستند و دوست دارند مهندسی بخوانند ولی
خانواده، اطرافیان و حتی خود من به آنها می گوییم «رشته مهندسی برایتان خیلی
سخت خواهد بود». شما چه توصیه ای به چنین افرادی می کنید؟
الف کاف:
تنها چیزی که می توانم بگویم این است: اگر کسی واقعاً علاقمند به موضوعی باشد،
هیچ چیز نمی تواند جلویش را بگیرد. این را شعار نمی دهم. خیلی از افراد موفق،
همین موضوع را ثابت کرده اند. هلن کلر، هم نابینا بود و هم کر و لال، ولی
نویسنده مشهوری شد. بچه هایی که شما از آنها نام می برید شنوایی دارند. به من
اثبات شده کسی که بیناییش کمتر باشد شنوایی قوی تری دارد. خود من نیز همینطور
هستم. بچه ها اسمم را voice Detector گذاشته اند چون اشخاصی که پشت سرم هستند
را از صدای پایشان می شناسم. خیلی از کارها را می توان با شنوایی کرد.
حسینی:
خیلی ممنونم. سؤال دیگری ندارم. اگر نکته ای را در پایان کار برای کم بینایان و
نابینایان لازم به ذکر می دانید بفرمایید.
الف کاف:
تنها توصیه ام این است که سعی کنند به هر چیزی دوست دارند برسند. نمی گویم با
مشکلات خود کنار بیایند بلکه باید بر آنها غلبه کنند.

(پایان)

شماره روایت ۱۶۱ به اشتباه ۱۶۰ نوشته شده بود. روایت ۱۶۳ چند آموزش کامپیوتری
از محمد میرقاسمی می باشد.
جواد حسینی
انجمن پژوهشی آسیب های بینایی (راوی)
Research Association For Visual Impairments
www.IranRAVI.com

درباره جواد حسینی

من جواد حسینی متولد 14 آذر 1361 در شیراز و فارغ التحصیل رشته مهندسی آب دانشگاه آزاد شیراز هستم. به دلیل فامیل بودن والدینم از 20 سالگی بر اثر RP به تدریج نابینا شدم و به شهر شب های روشن پیوستم تا دوستان خوبی مثل شما پیدا کنم. چند سالی کارهای پژوهشی برای موسسات دانشگاهی انجام می دادم و اکنون حدود 9 سال است با موسسات بین المللی به عنوان مترجم و جهت ناشرین به عنوان گوینده و دوبلور فیلم های آموزشی فعالیت می کنم. از سال 87 یک شرکت و فروشگاه آنلاین دارم که با کلیک روی نام نوپندار می تونید اون رو ببینید. از سال 91 با سایت ایران راوی در خدمت نابینایان کشور هستم. اطلاعات بیشتر درباره جواد حسینی
این نوشته در حرفای خودمونی, زندگینامه, گفت و گو ارسال و , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

3 دیدگاه دربارهٔ «ستاره ای پشت ابر»

  1. سلام عزیزم به نظر من آدم پشتکار داشته باشه میتونه تو هر رشته ای تحصیل کنه نمونش مهدی سعادت و امیر رضا رمضانی خودمون مهم نیست نابینا باشی یا بینا مهم اینه پشتکار داشته باشی

  2. شهاب می‌گوید:

    سلام آقای حسینی مرسی از این گفت و گو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *