کنفرانس های شب روشن و زدوخورد من با مریخی .

سلام .
خیلی ناراحتم . اصلا حالم خوب نیست .
بغض نمیزاره تایپ کنم . اه لعنت به این بدبیاری های پیاپی .
اصلا این انصاف نیست . نه نیست .
من چه گناهی کردم هان ، این چه وضعیه ، چرا باید اینقدر مظلوم واقع بشم .

خب درست میگم دیه . این انصاف نیست من به ختم قرآن نرسم . سحریمو نخورم . گرسنه بمونم .
خخخ یعنی خداییش خخخ ها ، من رو بگیرین نصفم میکنین نه .
تیتر ، جنجال برانگیزه هاااا .
یعنی من عاااااشق خودمممم . شکلک بادبادکای رنگی . هووووولاییی .
حالا از دوباره شالامی .
شا لا می . شکلک خمیازه های پنیر پیتزایی . ویژژژ کش میاد خمیازم .
خب الان دقیقا قد یک اورانگوتان که تشنه ی خوردنه ، گشنه ی تشنم .
یعنی من گناه ندالم ، یعنی من با این گرسنگی که مزمن شده لامصب چطوری تایپ بزنم .
یعنی دلم میخواد ، همینجولی سرمو بزارم رو کیبرد ، با دماغم مثل یک مرغ خوابیده ، نوک ، نوک ، نوک ، تایپ بزنم .
یعنی همینجوری نشسته بخوابم ، نه بمیرم ، ویی مامایییی لالا دالم .
شکلک گنجشک ها در حال خوردن آش رشته و الویه ، پفک نمکی و بستنی لیسی ، کیک با چاچا ، چای یعنی هستند و دور سرم بال بال زنان ، فخر فروشان میگن : بح بح ندالی ، بگیر بخواب .
حالا همه اینا رو ولششش . شکلک خالی .
دیشب همش راه رفتم . از صفا به مروه رفتم . تو مروه یه اجاق گاز داشتم . رویش یه قابلمه داشتم . جونم در بیاد سحری درست میکردم .
خخخ ، یه پام تو قابلمه بود ، یه پام تو کنفرانس ها .
حرف هم میزدم . بستنی هم می خوردم . پفک هم داشتم . بحث هم میکردم . لالا هم داشتم . آلرژی هم داشتم ، برا گرگ بیابون نیاره ، ته گلوم انگاری یه لیوان دسته دار گیر کرده بود . اصلا یه وضعی لامصب .
اوه بچه ها یه خبر ناگوار ، از دیشب بقیه پفک هام مونده . یعنی برم بخورم آیا . شکلک شیطان به من نزدیک می شود .
وای خدایا الان که دارم میم بیسم . یعنی مینویسم  ساعت یازده هست . یعنی به نظرتون تا اذان مغرب شیطونه به من میرسه . وییی شکلک یلدایی که احتمالا کافر شود تا عصر .
خب داشتم میگفتیدم . دیشب هی یکمی میومدم کنفرانس ، هی میرفتم مروه ، اصلا با یه وضعی ، داشتم آشپزی میکردیدم .
حول و هوش ساعت دو ونیم بود که داشتم میرفتم مروه ،
یکهو وسط های راه ، ندا آمد ، نه نه اشتباه نکنید ، ندا بچه ی دختر خاله ی مادرم رو نمیگم .
از اون بالا کفتر میایه ، یک دانه دختر نه نه نه ، نخند ، سنگین باش ، هیچ دختری نمیایه ،
تنها ندا آمد مرا : آآآآآآآی به کجا چنین شتابان ، گون از نسیم پرسید ، نه دیه اشتباه کردین مریخی بود داد زد : آی پاااام .
منو داری سیخ ، اوه یا خداوندگار گرسنه ها . دقیقا یعنی من و شما .
گفتم ، نه الکی میگم هیچی نگفتم ، در تاریکی شب زنی تنها در میان صفا و مروه ناپدید شد .
آن زن تنها آری خودم بودم به تخناهی ، رو پای مریخی که وسط سالن خوابیده بود لگدیدم . دقیقا نوک انگشتاش رو لهیدم خخخ .
بعد هیچ صدایی ازم در نیومد . لنگان لنگان رفتم تو مروه ، زیر اجاق رو خاموش کردیدم . از اونوری آرومکی ، همونطور که خدا رو شکر میکردم .
پرانتز باز ، لطفا فردا نیاین بگین یلدا کافر شده خدا رو تبدیل به شکر کرده ، نه این ماهور و دار و دستش این شکر رو شکر میخونن . خخخی که . پرانتز بسته است . نقطه سر خط میم بیسم .
هیچی دیه لنگان لنگان نشستم پشت لب تاب . دیدم بعله شارژ اینم ته رفته . یعنی دلم مو خاست سرمو اینجولی بکوبم تو دیوار .
الان دقیقا مجبور بودم باز مریخیو لگدمال کنم احتمالا برم شارژر بیارم . یعنی استرس داشتم در حد چی ، حالا من از کجا بدونم موقعیتش چیه ، چطوری خوابیده .
هیچی دیه مجبور شدم به گوشیش زنگ بزنم وییی با ترس . گوشی همیشه زیر سرشه دیه خخخ .
اینجوری اینجوری رفتم جلو نور گوشی مشخص بود ویژژژ لایی کشیدم در رفتم .
من خودم به تخناهی زرنگم . خودم به تخناهی . شکلک دختر شجاع با لبخند های مرموززز .
خلاصه سحری آماده شد لپ تاب شارژ شد . کنفرانس تعطیل شد .
گفتم برم یه ساعتی استراحت کنم تا بعدش سحری بخورم .
شکلک بالشت تو دست . چشما بسته . هیس صدای ماهورت نمیزاره بخوابم . نخند واه . لالا کردم .
لالا ،
لالا ،
لالایی ،
دینگ . دانگ . دونگ . نمیدونم چه صدایی رفت تو مخم .
انگاری از کره زمین پرت شده بودم تو فضا . تق یکی کوبید دانگ تو مغزم . پریدم اینور . یعنی بیدار شدم .
بیدار شدم دیدم ساعت هفت شده . ختم قرآن هم نرفتیدم . سحری هم نخوردیدم . یعنی من الان گشنمه . ماماییی .
بسه من با همه قهر آله ، هستم .
اصلا شکلک اخمالویی .
شکلک م . یعنی دهنم بسته هست . قهر آله .
این یعنی زجر ، باید افطار درست کنم .
افطاری چی درست کنم . هام .

درباره یلدا

سلام که . یلدام که . متولد ۱۳۶۵ هستم که . عاشق هنر و دکوراسیون و نوشتن که . اهل بابلم که . از سال ۱۳۹۰ نابینا شدم که .
این نوشته در حرفای خودمونی, خاطرات, داستان, درد دل, شاد, طنز, مسائل مربوط به نابینایان عزیز ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

43 دیدگاه دربارهٔ «کنفرانس های شب روشن و زدوخورد من با مریخی .»

  1. hamzeh.khaghani می‌گوید:

    شما این پست رو پسندیدید!

  2. ثنا می‌گوید:

    سلام یلدااا
    یه لحظه اومدم در شب روشن نه الان که روز میباشد یعنی همان سایت شب روشن و دیدم یه اتفاق رو توضیح دادی گفتم بیام بخونمت وای که چی شده حالا
    یعنی فقط میخندما از این نوشته های جالب
    وای گفتی من ساعت پنج میام ختم قرآن رو بگوشم گاهی خط میبرم و بیشتر که احساس خواب آلودگی میکنم صدا رو باز میذارم و فقط گوش میکنم ناگاه خوابم میبره و بعدش یکی از این وقایع رخ میده
    یا بیدار میشم میبینم ساعت هفت شده
    یا دارم خواب میبینم دعای عهد یا ربنا گوش میکنم و با این صدا بیدار میشم
    یا توی مجلس ختم قرآن هستم و نمیدونم کی داره حرف میزنه حالا هم میفهمم چی میگن هم نمیفهمم
    خوب همینی که میخواستی سحری بخوری رو افطار بخور نمیشه

    • yalda می‌گوید:

      میخندم میخندم . خخخ لو رفتی خانم پرتقالی ، میگم دیه صدای خروپف از خودت بود ناقلا .
      وییی نگو که از گرسنگی دقیقا رو به موت می باشم .
      یکهویی تصمیم گرفتم برم خونه مادرم .
      یعنی توان درست کردن افطار در من نیست .
      یعنی میرم تو مروه ، یعنی آشپزخونه . شیطان بهم دست میده بی تربیت گ
      اون قسمت ختم قرآن رو خوب اعتراف کردی .
      ها بچه ها از خانم پرتقالی یاد بگیرین ها . بدو بدو بیاین اعتراف کنین .
      باید ببینم باز کیا خروپف راه انداخته بودن .
      بدووووووو
      ویژژژژژژ

  3. بهنام نصیری می‌گوید:

    یلدا خانم
    جسارتا فقط باید بگم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    نمیرین الهی
    نمیرین یعنی چیزه
    نَمیرین
    na’h me reen
    بابا ترسیدم
    دق کردم
    عین این روانیا هی اینسرت و اسکیپ میزدم صفحه سریع لود شه
    خدایا!
    نکنه باعث به هم خوردن یه زندگی شده باشیم!
    نکنه مریخی طاقتش طاق شده باشه!
    نکنه خدایی نکرده بلایی سرش اومده باشه!
    یعنی اصلا نمیدونم چی بهتون بگم!
    اصلا میدونین چیه؟
    تنبیهتون میکنم!
    جریمه تون میکنم!
    جریمه اینکه چون امروز شیشمه
    باید شیش بار از رو سایت شب روشن بنویسید
    آله به قول خودتون
    همه پستا، کامنتا، هدینگا، همه و همه و همه
    یاللا
    بدو بینم
    شکلک بهنام، فلک به دست، به دنبال یلدا که با سرعت ۱۲۰ کیلومتر در ساعت در حال فرار است، میدود.
    شکلک شتاب ماهیتابه ای از دست یلدا به سوی راس مبارک بهنام.
    شکلک:: :: :: :: :: :: :: :: :: :: :: :: بوم
    شکلک سر بهنام تعطیل شد
    شکلک شق القمر
    شکلک جریمه پخ پخ شد.
    خخخخ

    • yalda می‌گوید:

      آخی چقدر باخال نوشتی .
      خخخ شلام بهنام .
      نه بابا اون شبا تخت خوابیده . من هر شب از رو دست و پاش رد میشم فقط میگه آیییی . خخخخ من نبودم که . عادت داله .
      وییی من مردم تا حالا خودمو نگر داشتم یعنی چیزی نخورم یعنی .
      من بشینم مشق بنویسم میمیرم استاد .
      آقای معلم ویی اخم نکنین . ما میترسیم آقا .
      مادرمون یه لقمه نون پنیر پفک برامون گذاشته .
      چش فرشته ها دور . لب شیطون خندون بیاین با هم بخوریم . خخخخ .
      به کسی نمیگم قاری قرآن ما آقا معلم بوداااا .
      ویژژژژ بسم الله .
      شکلک دندون

  4. ثنا می‌گوید:

    واااییی نه من میوت میکنم الکی هر چی شده تقصیر من ننداز

  5. مهدی محمدقاسمی می‌گوید:

    سلام یه اتفاق عجیییییب. امروز برای بخش بعد از ختم قرآن و دعای عهد بهنام همه را میوت کرد. حالا حکمتش را فهمیدم. خوب شد میوت کرد وگرنه چه اتفاقی ممکن بود بیفته!!! احتمالا یه فرشته به بهنام وحی فرستاده که ای بهنام!!! ای بهنام!!! بعد بهنام سرشو میگیره بالا میگه کیه کیه کیه!!! فرشته میترسه یه کم مکث میکنه میگه مم مم ممن فف فف ففرشته هه هه ههستم. به خدا کک کک ککاریت ندارم. خخ خخ خخواستم بگم یی یی ییکی خخ خخ خخوابش بب بب ببرده مم مم ممیوت کک کک ککن صص صصدای خخ خخ خوروورش نن نن ننیاد گگ گگ گگناه داره.
    صدای بال زدن فرشته با عجله و از روی ترس!!!!
    بهنام جو گیر نشو!این که جبرئیل نبود از سربازان ابلیس بود!!! نکنه فردا صبح ادعای پیامبری کنی ها!!!! جزوه کتاب دفتر هرچی هم که بیاری من یکی بهت ایمان نمیارم!!! تا بعد.

    • yalda می‌گوید:

      سلامی .
      وای خدای من این لکنت رو چقدر قشنگ نوشتین هااا .
      یعنی صد بار خوندم . یعنی مردیدم از خنده .
      شکلک از خندیدن زیاد گل های قالی رو خوردن . گچ دیوار رو گاز زدن . دسته ی مبل الان همینجوری لای دندونمه . نمیشه نخندم وه .
      ایووووول کامنت قشنگی بووود .
      یه سوال شما همون قاری ما هستین آیا گویا بلی آیا . علامت سوال پررنگ

  6. محمد عسکری می‌گوید:

    سلام. فکر کنم این برای n اُمین باره که سحری درست میکنید و خواب میمونید. خیلی خوبه این جوری و در ایام روزه ما حسابی میخندیم. ضمنا شما که مثل من کورید, باید بیشتر احتیاط کنی تا پای مریخی بیچاره رو لگد نکنی. وزنتونم که إلی ما شاء الله خیلی زیاده فکر کنم. دیگه دست و پایی برای بنده خدا نمیمونه.

  7. سلاااالالالالاام! وای! اولش فکر کردم با ماهیتابه یا از این لنگ کفشهای پاشنه بلند که نوک پاشنه شون تیزه سر مریخی بیچاره رو هدف زدید.
    بعد نگو پای بیچاره رو له کردید.
    البته بیچاره نمیدونم الآن براش پایی مونده یا نه.
    به هر حال توصیه میکنم تا مریخی خواب نرفته سحری رو پخته باشید که اگه چنین نکنید تا آخر رمضان شب روشن بی یلدا میشه.
    یعنی کتک کاری و خدای ناکرده مردن. راستی امروز جاتون خالی بود.
    فکر کنم دیشب که بیخبر کنفرانسو ترک کردید دسته گل رو به آب دادید.
    البته من صدای فریاد مریخی رو شنیدم.
    خیلی بلند بود.
    فکر نمیکردم کار کار شما باشه.
    به هر حال احتیات کنید

    • yalda می‌گوید:

      سلام سلام سلام .
      بح بح پای ثابت پستای خودم .
      خخخ یعنی سعادتی رو از دست دادم . نبودم بشنوم اعلام کنی ساعت همینک …. خخخ .
      یعنی آدم افطار میخوره اصلا حس آشپزی نداره یعنی .
      یعنی آدم گرسنه هم که هست باز حس آشپزی نداره یعنی .
      یعنی من هر شب یکهویی باید غیب بشم یعنی .
      هر وقت یکهویی صدام کردین جوابی ندادم بدونید در نبرد هستم خخخخی یعنی .

  8. سعید پناهی می‌گوید:

    سلاااااااااممممممممم مممممممممممممم ممممممممممممم مممممممممم خوبین انشا الله.
    خدا کنه تا الان که نزدیک افطاره, زنده مونده باشین, ححح.
    جالب بودااایااااااا شدیییییید.
    وااااااااای مریخی را این همه ازیت نکن یلدا.
    گناه داره.
    وااااای من ی سوال دارم,
    تو زنگ زدی بگوشی اون بیچاره,
    آیا با صدای گوشی از خواب بیدااااار نشدش.
    شانس اوردیا.
    جالب بود شششششششششششدددددددددددددددددددیییییییییییددددددددد.

  9. رضا نظری می‌گوید:

    آخرش ب دست مریخی باید نابود بشی
    راهی جز این نیست
    ——
    پی نوشت : ترجیحا سعی کنید مکان ثابتی برای خواب خودتان و همسرتان داشته باشید ، و جایی جز آنجا نخوابید

  10. امیر رضا رمضانی می‌گوید:

    سلام
    عجب!, مریخی بیچاره کی یه نفس راحت میکشه تو خاب!
    ما که هر وقت میایم میبینیم یلدا یه قدمی بر یه قسمت از بدن مریخی نهاده و پرس میکنه و میره جلو!
    خخخخ

  11. مهدی محمدقاسمی می‌گوید:

    در پاسخ به پرسش یلدا خانم در باب هویت حقیر باید عرض کنم.
    ..
    ..
    ..
    ..
    ..
    ..
    بب بب بببا اجازه ببب بب بب ببزرگ تت تت تت تت تتترا
    ..
    ..
    ..
    ..
    ..
    ..
    ..
    ..
    نن نن نن نن نن نن ننه یعنی بب بب بب بب بب بب ببخشید بب بب بب بب بب بب ببله

  12. hamzeh.khaghani می‌گوید:

    خوب وایسا /غذامو بخورم بعد میگم از لگدیدنه خودم!!
    ام ام هم ملچملوچ قلوپقلوپ/درحال نوشابه خوردن .دل شهاب آببببببببب
    من خودم شبا یه دست یه پا شکم سر لگد نزنم دلم آروم نمیشه !!!هر شب میرم تو آشپذخونه وقت رفت برگشت همه از ترس بیدار میشن !!/میگن برو اونور اینور تا من از گذرگاه انسانی رد بشم !!!/
    یعنی نمیدونم این آشپذخونه رو چرا جایی میذارن تا آدم از هزار نفر رد بشه لگد مال کنه برسه بهش !!!
    بعضی وقتا مهمان میاد خدا رحم کنهههههه
    اول رو پا یکی میزنم /بعد میافتم /بعد ۴دست پا فرار میکنم از روشون!!!

  13. hamzeh.khaghani می‌گوید:

    شکلک از خندیدن زیاد گل های قالی رو خوردن . گچ دیوار رو گاز زدن . دسته ی مبل الان همینجوری لای دندونمه . /
    گل قالی رو جایی اینکه بخوری پفک شیطانی رو بخور

  14. امیر رضا رمضانی می‌گوید:

    به جای اینکه بخندی به هال مریخی دلت بسوزه

  15. محمد عسکری می‌گوید:

    سلام مجدد. خدا بگم چه کارت کنه یلدا. بیسحری روزه گرفتن شما به خانواده ما هم سرایت کرد. من به خیال اینکه بابام اینا ساعتشونو کوک میکنند, ساعت گوشیمو کوکش نکردم. در نتیجه امروز بی سحری روزه گرفتیم. نخندیا وگرنه من میدونم با تو.

  16. میلاد نصرتی می‌گوید:

    تصور کن ی سوسک تو دهنته.‏ پاش لای دندونت گیر کرده.‏ تو دهنت تکون میخوره.‏ میخواد فرار کنه.‏ با دندونت به کمرش فشار میدی و قررررررررچ.‏ سوسک تو دهنت میترکه و ی آب تلخ هم تو دهنت پخش میشه.‏ اینم جریمه بابت لگدوندن جناب مریخی.‏ میخواستید تصور نکنید.‏ رضا هم که کشت ما رو با پینوشتش

  17. سلام یلدا. میگم فکر کنم تو خونه ما جز من کس دیگری هم از سایت دیدن میکنه. آخه تو خونه ما هم دیشب کسی برای سحر بیدار نشد.
    و ما بدون سحری روزه گرفتیم.
    البته خدارو شکر به ختم قرآن رسیدم البته بدون بهنام. چون ظاهرا بهنام دیشب خواب مونده بود.
    البته احتمالا بدون سحری روزه گرفته بود. کلا دیشب داستان بدون سحری روزه گرفتن شما بین بچه های سایت تکرار شده بود

  18. راستی یلدا خانم؟ اگه زمانی رفتید مسافرت و گذرتون به اردبیل افتاد برید دم خونه میلاد و با لنگ کفش پاشنه بلند کله سرشو هدف بگیرید.
    با این کامنت سوسکیش حالمو بهم زد.
    یه جوری مینویسه انگار خودش تجربه کرده سوسک خوردن رو

    • yalda می‌گوید:

      الان دلم برات سوزیده شد .
      بر خلاف میلاد شیطونک بلا . که حتی سوسک ها هم از دستش آرامش ندارن .
      تو آرومی . خخخ میلاد باید گرسنه بمونه بی حال بشه دست از این شیطنت ها برداره .
      شکلک دندون نمایییعنی دارم قشنگ بالا میارم .
      همینجوری مزه مزه میکنم دهنم بوی سوسک میده انگار .
      اصلن یه وضعی مجتبی .
      یعنی باید این میلاد رو گیر بیاریم یعنی .

  19. امیر رضا رمضانی می‌گوید:

    خخخخخخ
    اون پست سوسکی رو زدی, دیگه الآن تا تهش هی بهت میگیم سوسک, سوسک!

  20. میلاد نصرتی می‌گوید:

    نه یلدا خانم حال اردبیل اومدن دارند و نه من ایشون رو تو اسکایپ دارم که بهشون آدرس بدم پس حاشیه نسازید پلیز

  21. شهاب می‌گوید:

    سلام خانومه یلدا .
    اول بگم که تشبیهاتی که به کار میبرید فوق العاده زیباست .
    بعد این علامتها رو که مینویسید طرحی نو و یلدایی هست شک نکنید .
    مثلا مینویسی پرانتز باز.
    یا نقطه سر خط . .
    بعد هم با پا رفتین تو قابلمه؟
    واییی عجب غذایی شده غذای پایی ؟
    یعنی رفتی تو غذا؟
    پاتون رو شسته بودین ؟
    به همین خاطر هست که نخوردی خخخ .
    نمیدونم چند چیز دیگه هم بود میخاستم بگم یادم رفت .
    الان صبح هست از کنفرانس قرآن اومدیم و هنوز بیداریم .
    چی ساعت چنده ؟
    باشه الان میگم صبر کن .
    آها ساعت ۸:۱۲ دقیقه هست .
    تا بعد شاید دوباره برگشتم ممنون از شما .

    • yalda می‌گوید:

      هوووراییی اوبی شهاب .
      شلامی .
      علامت تعجب پر رنگ . علامت سوال بزرگ . خخخ اینا رو خواستی بگی
      الان حسادت دارم در حد چی .
      لامصب خواب میمونم نمیدونم چرا .
      کنفرانس سه تموم میشه اذان یه ربع به چهار . ختم قرآن ۵ .
      اصلن یه وضعی میمیرم که نمیشه گفت خوابیدم .
      منم خواستم باشم هوم گناه دالم شیه .
      خخخخ پام کفیث هستج .
      جولاپ دالم . جولاپم ایفی پیفی هستج .
      خخخخخ فردا شب مجبور شدیم بخوریم که .
      البته من سحری بخور نیستم که .
      الانم دالم از گرسنگی میمیلم که .
      یعنی فکر کنم یادت رفت از سوسک چیزی بنویسی که .
      یعنی شانس آوردیم که .
      یعنی من میکشم شما ها رو که .
      یعنی من یادم میاد فریادم میاد که .
      یعنی من خواب بودم بیدار شدم دیدم مجری هستم تو کنفرانس که .
      یعنی من مات و مبهوتم هنوزم که . یعنی اسم کنفرانس میاد من جیغ میزنم غیب میشم که .
      وییی خدایااااا .
      شکلک ک کوچک . ک بزرگ . ک متوسط . این آخری رو قراره بعدها آموزش و پرورش به کتاب فارسی اضافه کنه .
      خخخخ برم برم .بیا بیا . بازم بای هااااا .

  22. میلاد نصرتی می‌گوید:

    آخرش که گفتم میخواستید تصور نکنید به من چه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *