یک سوال از خودمان

سلامی به رنگ دوستی

و حالا یک سوال
من بعنوان یک نابینا آرامشم رو در زندگی به چه مواردی وابسته میبینم
انتظارم از خود یا دیگران چیه و چه خواسته هایی دارم

بعد از طرح این سوال منتظر دیدگاه شما عزیزان هستم البته این سوالی بود که به ذهن من رسید خوشحال میشم که به این موضوع فکر کنید و با کامنت هاتون همراهیم کنید حتی شده با مطرح کردن سوالات دیگه .موفق باشید

درباره ریحان

ریحان اسم مستعارم هستش، به این اسم علاقمندم، ترجیحا تمایل دارم در فضای مجازی به همین نام شناخته بشم، متولد تیرماه هستم، 5تیر 73 شنیدن کتاب و رادیو از علاقمندیامه، شعر هم دوست دارم. خصوصا غزل، در کل اشعار لطیف و ساده و روون رو دوست دارم، از تکلف در سخن بدم میاد، اصلا حوصله ی کشف رموز حرف و صحبت بقیه رو ندارم، از پیچیدگی خوشم نمیاد، درخصوص روابط بین فردی معتقدم باید احترام متقابل برقرار باشه، خودم رو از کسی برتر نمیدونم و عکسشم صادقه! یعنی از این که خودمم کاملا راضیم معمولا خیلی با کسی صمیمی نمیشم، از افراده خود ساخته و موفق خوشم میاد، از کسایی که احساس با نمکی میکنن و شوخیو طنز رو با توهین، تمسخر و بی ادبی اشتباه میگیرند بشدت بد م میاد، اشخاصی به نظرم خوبن که علاوه بر موفق بودن در هر زمینه ای یه وقاری در رفتار و کلامشون هست مودبن، رنگ: آبی، غذا: عدس پلو دوستدارم خخخ استقلالی هستم، اما هیییچ علاقه ای به فوتبال ندارم، عاشق والیبالم، بزرگترین آرزومم مطمئنا بینا شدنه حتی برا یک روز، و اما ایمیلم Dybabkhshy@gmail.com
این نوشته در حرفای خودمونی, دسته‌بندی نشده, مسائل مربوط به نابینایان عزیز, نظر سنجی ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

15 دیدگاه دربارهٔ «یک سوال از خودمان»

  1. سلام بر شما! من اعتقادم بر اینه که اگه خانواده به عنوان یه فرد نابینا ما رو درک کنند به درد و دل ما گوش بدند به آرامش میرسیم. و انتظار ما از دیگران اینه که به صورت ترحم آمیز به ما نگاه نکنند و توانایی های مار رو باور داشته باشند

  2. وحید خورشیدی می‌گوید:

    درود سوال خیلی خوبی رو مطرح کردید من فکر میکنم که اگه موسسه ها و سازمانهای کار گزینی به ما بها بدن و بین ما و افراد بینا تبعیض قائل نشن و هی معلولیتمون رو به رخمون نکشن
    همچنین افراد جامعه هم ما رو باور داشته باشن و ما رو از خودشون جدا ندونن دلسوزی هم نداشته باشن اون وقت به آرامش کامل خواهم رسید و دیگه دقدقه ای نخواهم داشت از شما به خاطر این پست تشکر میکنم

  3. ali.gentleman می‌گوید:

    درود به مطلب جالبی پرداختید بنظر من آرامش یعنی درک امروز امید به فردا و استفاده مفید از داشته ها و فرصتها

  4. باران می‌گوید:

    سلام به شما سه بزرگوار ممنون از این که هستین.و اما از همراهیه خانواده ها با نابینایان گفتین .که موزوعیست بس مهم و چنان چه نباشه فقط خدا میدونه چه اتفاقی مییفته .البته که ما باید تا حد امکان سعی کنیم تو زندگی استقلال داشته باشیم اما حضور خانوادمون که عزیزانمون هستن در کنار مون بسیار ضروریه ..صحبت از ترحم شد .حقیقتی تلخ که ماها باهاش مواجهیم .و واقعا نمیدونم چطور باید رفعش کرد .کاش بشه که دیگه نباشه ..و اما مسئله اشتغال نابینایان .که فکر می کنم تا یه حدیش دست خودمونه و باید توانمندی هامون رو بشناسیم .و بخشیش هم برمیگرده به فراهم شدن فرصت های مناسب شغلی بشکل برابر برای همه .باز هم تشکر مجدد از شما سید بزرگوار آقای خورشیدی و آقا علی

  5. مظاهری می‌گوید:

    خانواده پول، خانواده پول، و بااز هم خانواده پووول!
    آسایش دو گیتی تفسیر این سه حرف است/،
    پ، و، ل،

  6. رضا نظری می‌گوید:

    درود
    خب نظر شخصی خودم رو میگم
    اون چیزی که ب من تو زندگیم آرامش میده اینه که ی وقتایی برای خودم باشم، برای خودم زندگی کنم. نگران نباشم که الآن پول دارم یا ندارم ؟، یا بهم ترحم شده یا نه ؟ یا هر چیز دیگه ای که ذهن ماها رو مشغول کرده
    من با سازم، با احساس امنیت خاطر دادن خانواده ب من ، با دوستام ، با رشته ای که توش تحصیل میکنم ، و با خیلی چیزای دیگه ب آرامش میرسم

  7. باران می‌گوید:

    سلام خانم مظاهری جان .گل گفتی .پوووووووول .مرسی که هستی

  8. باران می‌گوید:

    سلام به شما .با نظرتون موافقم .گاهی واقعا لازمه به مشکلاتی که داریم فکر نکنیم این جوری راحتترم میتونیم باهاش کنار بیایم..مرسی که هستین

  9. سلام.
    نظر من اینه.
    اگه توی یک مملکت, توی یک خانواده و تو یک جامعه آرامش باشه, ما میتونیم آرامش روحی داشته باشیم.
    از افراد خانواده انتظار دارم بیشتر به ما ارزش قائل بشند و بین ما و دیگر فرزندان خانواده تبعیض قائل نشند و به ما بها بدند.
    از مسئولین جامعه انتظار دارم که به راحتی حق معلولان و به ویژه نابینایان رو پایمال نکنند و حقخوری نکنند و حق حد اقل داشتن ی شغل مناسب رو به ما بدند.
    از مسئولان مدرسه انتظار دارم که با شاگردهایمعلول خود برخورد بهتری داشته باشند و به جای ترحم و نمره دادن الکی, شاگرد معلولشون رو کمک کنند تا مثل افراد بینا بتونه مشغول تحصیل بشه.
    از مردم جامعه انتظار دارم که این همه به نابینایان ترحم نورزند و به جای ترحم یا تمسخر, با شیوه ی بهتری با نابینایان برخورد کنند.
    من وقتی به آرامش میرسم و وقتی خواسته ام برآورده میشه که بدونم کسی دوست دارم و آن شخص هم متقابلا مرا دوست داشته باشد. شاید به من بخندید ولی این نظر شخصی منه. من هیچ وقت به این آرامش و خواسته نرسیدم.
    به امید روزی که صدای ما به جایی برسد!!!

  10. رهگذر می‌گوید:

    یک سؤال هم واس من پیش اومد… باران… با یک نابینا تا چه حد میشه راحت حرف زد؟…من میبینم که دوستان از ترحم خوششون نمیاد و تو کامنتاشونم هی گفتن… ولی از اون طرف من وقتی یه کم با دوستای نابینام رک حرف میزنم و با صراحت صحبت میکنم بهشون برمیخوره و مجبورم همش رعایت کنم… من آدمی ام که نمیتونم تحمل کنم به کسی ظلم بشه… معمولاً تو اینطور مواقع میزنم اون ظلم کننده روشل و پلش میکنم… ولی با دوستای نابینا نمیتونم اینطور باشم… این میشه که معمولاً این نابیناها هستند که بمن ظلم میکنند و من همیشه سکوت میکنم… همیشه میترسم حرفی بزنم و ناراحتشون کنم… اینه که فقط ازشون میخورم…خخخخخخ

  11. باران می‌گوید:

    سلام به شما .مرسی که خیلی صادقانه نظرتون رو گفتین ..و اما دانش آموز نابینا .و نیازهاش .خیلی از نابینایان در مدارس عادی مشغول تحصیلن .خوبه به یه موزوع توجه داشت این که گاهی خودمون باعس میشیم که از بقیه دور بمونیم مسئلهی که تجربه ی شخصیه خودمم هست .بازم مرسی

  12. باران می‌گوید:

    آخ آخ حواسم کجاست نوشتم باعس

  13. باران می‌گوید:

    سلام رهگذر .وای بر من که شما اینقدر مظلومی .عزیزم غصه نخور درست میشه .دیدی درستم نشد .این همه به خودت ظلم نکن بزن بکششون خخخخخ ببین اگه منو این جا دیگه ندیدی مقصرش خودتی

  14. رهگذر می‌گوید:

    خب برای دس گرمی بهتره اول خودتا بزنم نصف کنم…خخخخخخخخ… چراشناسنامه نداری آدم بفهمه دختری یا یه مرد؟ وااااااااااای خدا به دووووور… من از کوجا باید بفهمم تو جنسیتت چیه؟ یه وق یه مرد خبیثی… با سیبیلای از بنا گوش در رفته و صدای گوشخراش و جان خراش … بپر برو شناسنامتو درست کن تا خونتا نریختم وسط شب روشن….خخخخخخ…
    در ضمن من وقتی میخوام بیام شب روشن باید با خودم ماشین حسابم بیارم تا بتونم این معادلات پیچیده ی چند مجهولیتونم حل کنم…خخخخخخخخخ… بذار جا بیفتم طراح سؤالای این معادلاتم چرخشون میکنم…خخخخخخخخخ

  15. باران می‌گوید:

    رهگذر .داشتیم ؟منو میخوای نصف کنی ؟حالا من یچی گفتم شما جدی نگیر بابا من هنوز جوونم کلی آرزو دارم ..تو این مورد شدیدا به ترحم سبزتان نیازمندیم راستی اگه با ماشین حساب راحت نیستی من یه چرتکه دارم به شما میدم .راستی من به این خانمی ماهی گلی .مرد خبیث اون جوری باشم !!

پاسخ دادن به مظاهری لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *