اولین پست من. آیا شما هم مثل من هستید؟

سلام! وقت بخیر!

من امید هستم و امروز تصمیم گرفتم بعد مدتی پست بذارم اینجا.

امروز, یه حال عجیب غریبی اومد سراغم که باعث شد بیام اینجا پست بذارم.

این روزا خیلی حالم عجیب غریب شده.

دست خودم نیست.

کلا قاتی کردم. خخخخخخ

قضیه همون کم آوردن هست.

منفی نیستم ولی امروز واقعا حال عجیبی دارم. نمی دونم چرا این روزها برای ما تمامی نداره.

دقیقا استناد میکنم به نوشته ی سعید پناهی عزیز که واقعا انگیزه و حرکت کردن نیاز به یک محرک داره.

چه بگویم.

بچه ها باورش برای شما شاید سخت باشه اما تغییر محسوسی رو در خودم احساس میکنم.

حس میکنم دارم در گِل دست و پا میزنم.

خخخخخ

عین یک باتلاق می مونه.

والا دیگه خودم هم موندم! دست به هر چیزی میزنم یک مشکلی درونش به وجود میاد.

ولی توکل به خدا رو همیشه دارم.

 

بابا آخه تا کی قراره اینقدر پستی و بلندی بکشیم.

چی بگم والا

به هر حال اینه دیگه.

همه همین رو بلد هستند به ما بگن.

همینه دیگه وقتی خالی میشی پوچ میشی, آدمها هم جور دیگه بهت نگاه میکنند.

دنیا به ما جور دیگه ای نگاه میکنه.

والا به خدا..

خلاصه کلی خوشحالم که توی جمع شما هستم.

فعلا.

شاد باشید.

 

درباره امید

امید هستم از تهران 27 ساله متولد 7/8/68 روانشناس و مدرس زبان و موسیقی.
این نوشته در حرفای خودمونی, درد دل ارسال و , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

15 دیدگاه دربارهٔ «اولین پست من. آیا شما هم مثل من هستید؟»

  1. مهدی بهرامی راد می‌گوید:

    سلام امید جان. این شرایط رو هممون کمتر و بیشتر بارها و بارها تجربه کردیم. می کنیم و خواهیم کرد. تنها چیزی که می تونم بگم این است: اگر منتظر دلسوزی و دوستی دیگران باشیم که از این شرایط روحی خارج شویم, چیزی جز دوستی خاله خرسِ و ضرر اون نصیبمان نخواهد شد.
    با اینکه جملم تکراریِ ولی میگم فقط خودمون میتونیم به خودمون انرژی و امید بدیم. آرزومندم شما و همه دوستان با توکل بر خدا و توسل به معصومین علیهم السلام, این سختی ها را پشت سر بگذاریم. سخت است ولی می شود. یا علی

  2. محمدحسین قنبری می‌گوید:

    سلام بر عزیز ما یعنی امید
    من هم نظر آقای بهرامی راد عزیز دلم را می پسندم.
    اگر ما پستی و بلندی زندگی را تحمل نکنیم٬ پس چه کنیم؟
    زندگی هدیه بسیار زیباست اما به دست ما شولیده میشود
    زندگی جام پر از آب صفا و پاک است٬ این بر ماست که از آب چه باید سازیم
    آب پاک است نصیب من و تو ای شاعر٬ پس نباید که چنین آب به خیانت بازیم
    این شعر را وقتی سروده بودم که گه گاهی از زندگی دست شسته و گه گاهی هم دلم امید میگرفت.
    بلاخره تصمیم گرفتم که از این بی سر و سامانی خارج بشم.
    مصبت اندیشی کردم و توسط فکر دقت و پر معنی٬ برایم انگیزه خریدم.
    همین انگیزه بر علاوه موفقیت هایم٬ برایم همین شعر را هم هدیه داد.
    خودت همین شعر را تفسیر کن.
    شاید با من همراز و همدرد باشی.
    منتظر همه تون هستم.

  3. بهنام نصیری می‌گوید:

    به به. ببین کی اینجاس.
    امید نبینم اینجوری باشی پسر گل!
    بابا همه تو پست اولشون شیرینی میدن. شربت میدن. اوجولات، ،، چی ببخشید شکلات میدن. خو این چه وضعشه آخه داداشم. نمیخوای شیرینی بدی خو نده. خخخخ.
    شوخی کردم. من نظری ندارم چون کلا طرز فکرم به این حالات نمیخوره. نه اینکه غمگین نمیشما. نه. اما مثل شما با مشکل برخورد نمیکنم. باهاش کنار نمیام. بلکه کاری میکنم التماسمو بکنه که بذارم کارشو بکنه.
    ولی خب حیف بود که وقتی این حال رو پیدا کردی اینجا پستیدی. به امید پستهای قشنگتر از تو امید عزیز.

  4. کیان می‌گوید:

    سلام جوون. از آشنایی با شما دوست مدرس و هنرمند همنوع بسیار مسرورم. خیلی متعجب شدم که شخصیتی چون شما که اهل تعلیم و هنر هستید, اینچنین نوشته اید. دوست عزیز از موهبتهای الهی که شامل حالت است غافل نشو و شاکر معبود احدیت باش و بر او توکل و بر اولیا و انبیا و ۱۴ معصومش توسل بنما. مطمئن و امیدوار باش که به آرزوهای مشروع و مقبول و معقولت خواهی رسید. انشا الله. شاد و سرافراز باشی.

  5. سلام! خوش اومدی. مثبت اندیش باش و توکل کن

  6. محمدحسین قنبری می‌گوید:

    همیشه مثبت اندیش باش.
    التماس دعا

    • yek shaberoshani می‌گوید:

      سلام عرض میکنم خدمت همه ی شب روشنی های محترم.
      . جناب آقای امید, من هم از همنوعان شمام, اما اصلا چنین فکری که شما دارید رو ندارم! البته منظورم نیست که اصلا مشکل ندارم, یا با نابینایی اصلا سختی ندارم, و یا همه چی برای من کاملا فراهمه و یا اینکه از دیگر نابیناها و محدودیت های بینایی اونا جدا هستم , بلکه من از همون روز اولی که تفاوتم رو با بیناها فهمیدم, خودم خواستم که شرایط واقعی رو بپذیرم.و راه جای گزین مناسب برای چشمم پیدا کنم, و حتما با تمام مشکلات بسازم, و برای آرزوهام و نیاز هام با اراده قوی تلاش کنم. هنوز هم خیییلی تا رسیدن به برخی آرزو هام فاصله دارم اما اصلا به هیچ وجه نا امید نمیشم و با هر حرف و افکار غلطی دست از تلاش برنمیدارم! اگر مطمین بشم که در مسیر زندگیم, موانع ای هست که من رو در رسیدنم به یه خواسته ای محال کرده , سعی میکنم زود و بدونه درگیر کردن روحیاتم ازش رد بشم که اذیت نشم. از آنجایی که من در تمام آرزو ها خواسته هام رو با برنامه دینی و با دعا و توکل خدا و توسل به اهل بیت پیش میبرم, اگه به آرزوم نرسم به هیچ وجه غصه نمیخورم! خواه این آرزوم کوچیک باشه خواه بزرگ چون میدونم برای خداوند مهربون فرقی نداره که خواسته های من کوچیکن یا بزرگ, اگه من ازش بخوام, او جوابی بهم میده که به نفع منه!
      همیشه چیزی که حق من باشه سفت نگهش میدارم که از دستش ندم, اما چیزی که حقم نباشه برای داشتنش طمع نمیکنم.
      حتی اگه تمام دنیا بهم بگن به فلان آرزوت نمیرسی, باز برای داشتنش امیدوارم چون مطمینم هرچی خدا بخواد حتما همون پیش میاد, یا در این دنیا یا دنیای دیگه! هیچ وقت خودم رو بخاطر محدودیت بینایی کوچیک نمیدونم,هیچ وقت نابینایی رو ضعف نمیدونم, هیچ وقت خودم رو از افراد بینا کمتر نمیدونم, و همیشه برای خودم, از خدا بهترین ها رو میخوام! الحمد الله هیچ شکستی بخاطر چشمام برام پیش نیومده! تا امروز بدون چشم موفق بودم و مطمینم بعد ها موفقتر میشم.
      خدا رو شاکرم که تونستم همین اعتقادات و افکار و احساسم رو به خانوادم منتقل کنم, و خوشبختانه اونا هم من رو خوب پذیرفتن و همین احساس رو درمورد نابینایان دارن. به این خاطر همیشه دختر سرزنده؛ شاداب، پر انرژی؛ و با روحیه قوی, و خندان هستم, و از زندگیم راضی هستم.
      برای همه ی شب روشنی های عزیز هم زندگی سرشار از امید و موفقیت و آرامش رو آرزومندم.

      .

      • محمدحسین قنبری می‌گوید:

        سلام بر یک شب روشنی.
        این حرفات حتی برای من هم انگیزه بخشید.
        احسنت.
        خیلی عالی فرمودین.
        به نظرم با این حرفات امید برادر هم خیلی موافق هست حتماًَمن که واقعاً خوشم اومد از این حرفات.
        این حرفاتو به دختران و پسران نابینا در افغانستان نشر میکنم.
        خیلی زیبا.

پاسخ دادن به محمدحسین قنبری لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *