تا دیر نشده دستت را به دست من بده.

بیایید با طبیعت آشتی کنیم، بیایید.

به خدا اگر قصه  بر همین منوال ادامه پیدا کند، تا چند دهه دیگر حرف اول ایران حذف خواهد شد و یک واو جای این الف را خواهد گرفت.

ایران! این کهن سرزمین آریایی ها ویران خواهد شد.

آیا این است تقدیر ملتی با این تاریخ کهن و سرزمینی این گونه پر گهر؟!

بگذریم! از یافتن مقصر بگذریم! هر که بود و هر چه کرد!

حالا دیگر وقت آن نیست که گرد شهر بگردیم و گنهکار بیابیم.

بچرخید. برگردید. رو به فردا بایستید. دیگر مجال نگریستن به دیروز نیست.

فردا دارد از دست ما می رود. فردای من، فردای تو. فردای گنه کار و بی گناه. باشد.

باشد. می دانم. من و تو در این فرو افتادن به عمق دره نیستی، چه گناهی مرتکب شده ایم! تأثیر من و تو کجا و گناه مدیران بی مسئولیت کجا!

می دانم. می دانم. می گویی همان که آینده مملکت و محیط زیست را به قرانی رشوه فروخت، حالا باید پاسخ گو باشد.

او که پولی گرفت و مجوز شکار داد!

او که پولی گرفت و چشمانش را بر روی احداث چاه غیر قانونی بست!

او که هر روز فرصت بیشتری داد به خودرو سازان برای رعایت نکردن استاندارد های جهانی!

او که جنگل را فروخت و مرتع را ویرانه کرد.

او که سد ساخت و دریاچه و تالاب و رود را خشکاند!

می دانم.

.

.

.

.

. برخیز! برخیز! من و تو در خواب بودیم که طبیعتمان را به تاراج بردند.

من و تو! من و تو!

برخیز. باید بیدار شویم!

بیا. باید چراغ آگاهی را روشن کنیم.

بیا صدایت را برای فریاد می خواهم.

نگاهت را برای تیزبینی!

دست های من و تو است که باید به سوی طبیعت دراز شود به نشانه دوستی.

بیا، باید دل طبیعت را به دست بیاوریم!

غیرتت را بردار بیار. نه این بار دشمنی و صحنه نبردی در کار نیست!

وطنمان، خانه اجدادیمان رو به ویرانیست. وای بر من! وای بر تو! وای بر ما!

خرده می گیریم بر آنها که در جنگ با بیگانگان باختند و وطن را فروختند.

مبادا فردا بر ما خرده بگیرند که خود به جان آشیانه خود افتادیم و خود خانه و کاشانه خود را سوختیم.

مبادا روزی ما سوژه خنده های تلخ آیندگانمان شویم.

برخیز. دستت را به دست من بده. نیمی از راه را رفته ایم. همین قدر که بپذیریم که خطری و تهدیدی درست مقابل ما ایستاده، خود یک دنیا است.

برویم. تا دیر نشده برویم.

این نوشته در حرفای خودمونی, درد دل ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

2 دیدگاه دربارهٔ «تا دیر نشده دستت را به دست من بده.»

  1. سعید پناهی می‌گوید:

    سلام.
    از مطلبی که گذاشتین ممنونم.
    من که همجا سعی میکنم به طبیعت ذربه یی نظنم.
    چون خودم هم میخوام تو این طبیعت زندگی کنم.
    کلا ممنون.

  2. محب می‌گوید:

    سلام
    بله همان طور که شما هم فرمودید طبیعت جایی است که ما خودمان در آن داریم زندگی می کنیم و نابودی آن نابودی خود ماست.
    خوب است که به طبیعت آسیبی نرسانیم اما خوبتر است حالا که طبیعت بی نظیر ایران و محیط زیستن ما دچار ضعف های فراوان شده، همه با هم کمک کنیم تا درمان شود.
    سلامتی اش را باز بیابد که سلامتی محیط زیست همان سلامتی خود ماست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *