بایگانی برچسب: s

قسمت هفتم کتاب کیمیاگر پس چرا انقدر دییییییییییییییییر؟

سلام بچه ها! حالتون چطوره؟ میدونم که از دستم خیلیناراحتین. خوب, یه لحظه وایستین توضیح بدم. من می خواستم پنجشنبه قسمت بعدیرو بذارم. من از اینترنت ایرانسل استفاده می کنم, به وسیله وصل کردن کابل گوشی به لپتاپ. صبح بود … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در حرفای خودمونی, خاطرات, داستان, درد دل, کتاب, گفت و گو | برچسب‌شده , , , , , , , | ۱۰ دیدگاه

قسمت پنجم کتاب کیمیاگر

سلام بچه ها! حالتون چطوره؟ من اومدم با قسمت پنجم کتاب کیمیاگر بعضی وقتها خیلی دلم میخواد جای اون چوپان باشم. نظر شما چیه؟ خوب بریم سراغ ادامه کتاب پیرمرد گفته بود, من پادشاه سالیم هستم. جوانک شرمآگین, و شگفتزده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در داستان, کتاب | برچسب‌شده , , , , , | ۱۰ دیدگاه

قسمت سوم کتاب کیمیاگر

سلام دوستای شب روشنی! امیدوارم که این روزها یکی از بهترین روزهای زندگیتون باشه. من اومدم با قسمت سوم داستان کیمیاگر افق به سرخی گرایید. و سپس خورشید پدیدار شد. جوان گفت و گویش را با پدرش به یاد آورده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در داستان, کتاب | برچسب‌شده , , , , | ۱۷ دیدگاه

قسمت دوم کتاب کیمیاگر

بازم سلام دوستا یخوبم! من دوباره اومدم! اگه بشه سعی میکنم هر روز یه قسمت از این کتابرو بذارم. بعضی از دوستان خواسته بودن که صوتیش رو هم بذارم. حتما وقتی که نوشتن متن تموم شد, صوتیش رو هم توی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در داستان, کتاب | برچسب‌شده , , , , | ۱۴ دیدگاه