من هم در شب روشن، یک ساله شدم

درود شب روشنیهای عزیز.

وقت به خیر، اوضاع خوش.

 

تقریبا در همین ایام در سال پیش بود که با سایت شب روشن و مدیران و اعضای آن آشنا شدم.

ارتباطات اولیه برای من جزء شگفتی، چیز دیگری نداشت؛ زیرا با جوانان و نوجوانانی آشنا میشدم که با حد اقل امکانات در پی فتح بلندیها بودند، نگاهشان به آینده روشن با تکیه بر استعدادها و توانائیهای فردی و جمعی خود بود.

من که در ابتدا فقط پستها را میخواندم، متوجه شدم نوشتههای سعید پناهی از دیگران بیشتر است، و در موضوعاتی مثل کامپیوتر، روانشناسی، ازدواج، طلاق، دانلود موسیقی، نرم افزارهای کاربردی و… مطالبی متنوع منتشر میکند؛ به همین دلیل بود تمایل پیدا کردم بیشتر با سعید آشنا شوم، و بخش شناسنامه او را خواندم. باور نمیکنید به محض اینکه تاریخ تولدش را دیدم و فهمیدم که مدیر ارشد شب روشن، سعید پناهی میباشد، جز فرو رفتن در شوک و بیان احسنت و آفرین کاری نمیتوانستم بکنم.

این حرف واقعا حرف صحیحی میباشد که،: اولین برخورد مهمترین و تاثیر دار ترین برخورد در نوع ارتباط میباشد:.

از آن به بعد هر نوشته ای که میخواندم، بخش شناسنامه را نیز میخواندم؛ و به این ترتیب با همه بچههای شب روشن آشنا شدم، و کم کم در اسکایپ و کنفرانسهای آن وقت رفته رفته دوستیها شکل گرفت.

هم خاطرات شیرین، و هم خاطرات تلخ از این ارتباط پدید آمد و من اعتراف میکنم که خاطرات شیرین بسیار بیشتر از خاطرات تلخ به وجود آمد و باعث تحکیم دوستیها شد.

آهای عزیزانی که شب روشنی نیستید و در اینجا چراغ خاموش رفت و آمد میکنید، بچههای شب روشن، از خوش قلب ترین، با صفاترین، مهربانترین، جوانان و نوجوانانی هستند که من در محیط مجازی دیده ام؛ هم با نشاط، و هم دیندار، و همگی بیشتر از سن و سالشان متوجه اتفاقات اطرافشان هستند. من که در ارتباطم با آنان ابدا به سن و سال این عزیزان نگاه نمیکنم.

به نظر من اشخاصی مانند امیر رضا رمضانی، و سعید پناهی، مثل گلهای معطر و خوشبویی هستند که ذره ای به نیت و قلب پاکشان نمیتوان شک کرد و همیشه و در هر حال با خاطری آسوده میشود به آنها اعتماد کرد. بسیار انرژیک و هدفمند هستند.

 

همچنین اشخاصی مثل شهاب فروزش، و بهنام نصیری، آدمهایی خونگرم و اجتماعی هستند، که وفادارانه به شب روشن در حال کمک کردن میباشند.

سید مجتبی مرتضوی، میلاد نصرتی، ابوالفضل سعیدیفر، افرادی بسیار مهربان، با استعداد، قدر شناس، دوست داشتنی، و ارزشمند میباشند که دوستی و ارتباط با این عزیزان از افتخارات بنده هست.

 

در این مدتی که من با شب روشنیها مرتبط بودم خیلی و باور کنید خیلی چیزها یاد گرفتم، که قبلا یاد نداشته ام، و بدون اغراق بسیاری از این موارد را مدیون سعید پناهی و امیر رضا رمضانی میباشم، به خصوص خودم را به شدت مدیون سعید پناهی میدانم و دعا میکنم که روزی بتوانم ادای دین نمایم.

از نظر من، کسی مثل سعید پناهی، کمتر شناخته شده، این جوان خوش فکر و با اراده، تمام سعی و کوشش خودش را متمرکز کرده تا بتواند برای همنوعانش مفید باشد و تا حد امکان مشکلی از مشکلات موجود را بر طرف نماید؛ و از دیدگاه من در آینده بیشتر از او خواهیم دید و شنید. سعید پناهی استحقاق پیش رفت و رسیدن به موفقیتهای روز افزون را دارد.

گر چه قریب به ۱۹٫ سال بیشتر ندارد، ولی بی اغراق باید اذعان کنم که، در خیلی از جهات بیش از من میفهمد، و کمتر قدر او را دانسته ایم.

فکر نکنید همه چیز گل و بلبل بوده است، خیر، مواردی هم با این دوستان اختلاف نظر داشته ام، اما اختلاف نظر جای خود، و حقیقت انکار ناپذیر هم جای خود.

حقیقت انکار ناپذیر، همانا نورانیتیست که از بودن چندین جوان در کنار هم، پدید آمده و ما باید قدر شناسش باشیم، به نظر من حمایت از این جوانان در مقابل طوفانهایی از جنس خصومت کور کورانه، که کمر بر شکستن پشت این عزیزان بسته است، قدر شناسی از نورانیت مذکور میباشد.

 

به آن کسی یا کسانی که همت کوک کرده تا سعید ما را از سعادت دور گردانند، شعر زیر را تقدیم میکنم.

 

 

یک شبی در راه دوری، گرگ پیری بر زمین افتاد و مرد، لاشهٔ گندیدهٔ آن گرگ، را کفتار خورد، در دل غار کثیفی پیر کفتار،، زمین مرگ را، بوسید و خفت، قاصدی این ماجرا را با کرکسان زشت، گفت، جسم گند آلود کفتار را کرکسان، غارتگران خوردند، لرزه بر دامان کوه افتاد! سنگ‌ها بر روی هم هموار گشت. کرکسان هم جملگی مردند!!!

 

آینده از آن استعدادهای درخشان، ارادههای خستگی ناپذیر، دلهای روشن، ضمیرهای نورانی، ذهنهای خلاق، و قلبهای مومن خواهد بود.

به امید روزهای بهتر از این، مهربان مانید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

درباره عطا

عطا هستم و دیگر هیچ.
این نوشته در حرفای خودمونی, خاطرات, عاشقانه ارسال و , , , , , , , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

18 دیدگاه دربارهٔ «من هم در شب روشن، یک ساله شدم»

  1. سلام عطا.
    اول که دوباره منو سعیدیفر صدا نکنیاااااا.
    دوما هم منم به عنوان اولین شب روشنیِ پَرُ پا قرص, یک ساله شدنت در جمع شب روشنیا رو تبریک میگم.
    ایشالا ۱۰۰ ساله بشی.
    زادروز اومدنت به جمع صمیمی شب روشنیا مبارک باشه.

  2. مهدی عزیززاده می‌گوید:

    سلام عطا جان منم سالروز ورودت رو به شب روشن سایت محبوبمون رو تبریک میگم.
    خب هر جمعی متأسفانه یکی دوتا ناجور و ناجوانمرد هم توش پیدا میشه که غمی نیست ما باید حواسمان رو جمع کنیم تا گرفتار این درگیریها و ناجوانمردیها نشیم و همواره به این سخن رسول اکرم توجه کنیم و آنرا چراغ راه خود قرار دهیم که میفرمایند: لا تجتمع امتی علی الخطا یعنی امت من بر گرد خطا اجتماع نمیکنند. البته درسته که این حدیث در قواعد فقهی کاربرد داره اما اگه دقیق بشیم میشه آنرا عمومیت داد. چرا که خرد جمعی هیچگاه اشتباه نمیکنه. مثلاً اگه همه کاربران شب روشن یا حتی سایتهای دوست و برادرمون بفرمایند فلان چیز یا فلان کس بد هست یقیناً هست. اگرچه من و شما مخالف باشیم چرا که جمع همیشه درستتر هست.
    عطا جان منم دلم واسه پستهای خوبت تنگ شده بود خیلی وقت میشه که ندیدمت.
    یادت باشه تو یه مأموریتی داشتی که متأسفانه هنوز انجامش ندادی.
    میدونی چی هست؟
    یادته پارسال در یکی از پستهای طنز و خنده داری که سعید نوشت به بنده خدا چه قولی دادی؟ خخخخ اما بعد میدون رو خالی کردی و پست خداحافظی دادی؟ خخخ فکر نکردی این جوان مجرد بنده خدا به قول تو دلخوش کرده.
    از شوخی گذشته خیلی چاکرم و دمت گرم که با کمی اختلاف در سوابق کاربری شب روشن با من هم سن هستی. البته شما حقیقتاً بزرگواری و بنده شاگرد شما هستم.

    • عطا می‌گوید:

      درود بر مهدی عزیز زاده مهربان و گرامی.
      لایک داری
      اما
      کرکسها همه زشتند
      من از زشت بودن کرکسها نمیترسم.
      من از فریاد
      من از بیداد
      من از زوزه ی گرگان آدم خار، نمیترسم.
      من از شب، تیرگی، خصم، بیم در دل راه نداده، سخت در خشمم.
      تشکر مهدی جان ان شا الله موفق و پیروز باشید.

  3. سعید پناهی می‌گوید:

    درود بر عطای عزیز.
    پستت خیلی منو تو فکر فرو برد.
    شاید این طور که تو نوشته بودی تا حالا به جمعمون نگاه نکرده بودم.
    درسته کمیم ولی, پشته همیم.
    فدای تک تک شب روشنیااا.

  4. احمد عزیززاده می‌گوید:

    سلام و درود بر عطا جان. خیلی خوشحالم که میبینمت. درود بر تو. خیلی پر معنا و پر محتوا نوشتی. دمت گرم. زنده باشی استاد.

  5. سلام بر عطاجان خودم! بر خود میبالم که دوستی چون تو دارم. از این بابت در پوست خود نمیگنجم، سالروز ورودت به شب روشن رو بهت تبریک میگم

  6. بهنام نصیری می‌گوید:

    خیلی ماهی عطا
    دوستت دارم کوچولوی یه ساله شب روشنی
    خخخخ
    از ته احساسم گفتم

  7. شفیعی می‌گوید:

    سلام چه زیبا نوشتید مخصوصا این یه تیکه زیباتر مینمود «آینده از آن استعدادهای درخشان، ارادههای خستگی ناپذیر، دلهای روشن، ضمیرهای نورانی، ذهنهای خلاق، و قلبهای مومن خواهد بود.»
    چه زیباست به انتظار چنین آینده ای روشن نشستن و چه جذاب که تلاش کرد تا سهمی در این آینده ی تابناک داشت.
    سربلند و پیروز باشید.

  8. میلاد نصرتی می‌گوید:

    عطا به قول بهنام خیلی ماهی هستی اون پنج صفحه داستان رو بده تا منم عین آدم بنویسم. سعید فدای شب روشن و شب روشنیا.

  9. ali.gentleman می‌گوید:

    درود ببر آقای وکیل امید که همیشه باینده باشی

پاسخ دادن به میلاد نصرتی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *