یه شعرِ عاشقونه از خودم. خخخخ چیه بهم نمیاد؟

توجه! این شعر هیچ مخاطب خاصی ندارد و صرفا از ذهن بیمار من تراوش شده. برید برا مخاطباتون بخونید. فقط سرقت ادبی ممنوع.

من پر از خاک جنوبم! تو دم از جنگ نزن.
روی این زخمِ عمیقم، تو دگر چنگ نزن.
شیمیایییِّ نگاهِ تو که بنیادی نیست!
بینیازم! تو به بنیاد، دگر زنگ نزن.
خط خطیهای زبانت روی دیوارِ دلم،
دل نواز است. به دیوارِ دلم رنگ نزن.
اِی که زیبایی و از دور مرا می پایی!
با تو ام! طعنه به روی منِ الدَنگ، نزن!
دانه و دام و من و بامِ سرِ زلفانت.
کفترِ خانِگیَت را صَنَما سنگ نزن.
وای اگر عشقِ رُخَت پا به میان بگذارد،
حرف از راه و غمِ دوری و فرسنگ نزن.
دیگران هر چه بگویند به من، حق دارند!
تو به جُز عشق، به این منگ، دگر انگ نزن.
من شب و روز دویدم که کنارت باشم.
لا اقل با دلِ من راه بیا! لنگ نزن.
زنگِ اخبار، من و نازِ دو چشمِ تو خبر!
خبر از من که نداری، الکی دَنگ نزن.
متواری شدم از این همه بی مهریِ تو!
دم از احساس و دم از عشق و دلِ تنگ نزن.

چاکرم. دلتون سفید.

درباره بهنام نصیری

سلام من بهنام نصيري متولد 16/5/1371 از قزوين. دوران كودكي قبل از مدرسه رو مثل بيشتر ما نابيناها، با گريه و غم و نا اميدي اطرافيانم ميگذروندم كه ديگه ازش نگم بهتره. خيلي بد بود. پيش دبستاني (يا همون آمادگي خودمون) رو توي مدرسه استثنايي انديشه توي شهر صنعتي البرز (كه اصلا مخصوص نابيناها نبود و براي تمام معلوليتها غير از بينايي طراحي شده بود) گذروندم و كم كم پيشرفت كردم. ديگه همه باورم كرده بودن و دوستم داشتن. چون تو دوران بچگي، به بچه فوق العاده باهوش، شيرين و تو دل برو بودم. مثل بچگي همه شماها. زندگيمو خيلي راحت ادامه دادم. تا كلاس پنجم ابتدايي، تو مدرسه ناشنوايان باغچه بان قزوين، كه نابيناها هم همونجا درس مي خوندن، درس خوندم.سال پنجم و سه سال راهنمايي رو تو مدرسه نابينايان بياضيان و سال اول دبيرستان رو تو مدرسه شاهد پيامبر اعظم شهر خودمون (محمديه) ادامه دادم. سال دوم وارد شهيد محبي شدم و به خاطر افت معدل، سال سوم به قزوين برگشتم و تا آخر دوره پيش دانشگاهي، تو دبيرستان نمونه دولتي علامه جعفري مشغول به تحصيل شدم. سال 90 تو كنكور، با رتبه 1195 توي دانشگاه بين المللي امام خميني قزوين، رشته فقه و حقوق قبول شدم و الان كه واستون مينويسم، کارشناس رشته فقه و حقوق اسلامی از دانشگاه هستم و معدل کارشناسیم هم 16.88 شد و کارشناسیمو تابستون 94 گرفتم. خوب از تحصيل كه بگذريم، بگم براتون كه من تو دوران مختلف زندگيم، به موسيقي و قرآن خيلي علاقه نشون مي دادم و توي هر دوش مقام زياد كسب كردم. فك نكنيد بيكارمو دنبال كار ميگردم! من از سال 90 تو هنرستان و دبيرستان كتاب مبين تو شهر قزوين، مشغول تدريس درس قرآن به بچه هاي هنرستاني و دبيرستاني (دوره اول) هستم. اونم به بچه هاي عادي! اگه ميخوايد يه كمم درباره شخصيتم بدونين، همين بس كه ميتونم با هر جور آدم كنار بيام، جوري كه از با من بودن معذب نباشه. تا دلتون بخواد شوخم. واسه همه شما آرزوی موفقیت می کنم. gmail: b.nasiri71@gmail.com skype: behnamnasiri.1371
این نوشته در حرفای خودمونی, درد دل, شعر, مسائل مربوط به نابینایان عزیز ارسال و , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

19 دیدگاه دربارهٔ «یه شعرِ عاشقونه از خودم. خخخخ چیه بهم نمیاد؟»

  1. سلام. اوه اوه.
    بیچاره از دست رفته.
    ببین چطور داره حرف دلش رو مینویسه.
    خیلی زیبا بود.
    ولی بهش فکر نکن که از دست میری. اگه روت نمیشه یکی بفرست بره برات خاستگاری.
    شکلک شیطونی کردن و از این حرفا.
    ولی جدای از شوخی طبع شعر خوبی داری

  2. مهدی عزیززاده می‌گوید:

    سلام بهنام جان. خیلی شعر قشنگی بود, دمت گرم. لذت بردم از شعر.

  3. Amin می‌گوید:

    سلام.
    بسیار عالی.
    باید اسم شعرو میذاشتین قر نزن!‏.
    خخخ

  4. میلاد نصرتی می‌گوید:

    سلام. واقعا زیبا بود. زیاد شلوغ نمیکنم چون مفصلا زهرم رو ریختم

  5. امیر رضا رمضانی می‌گوید:

    سلام
    متواری بودی شاعرم شدی!. حالا به علل متواری بودنت پی میبرم.
    بهنام به راه بیا!. عاشقی معلوم نیست آخرش چی میشه ها! (آدمی که عاشق نیست شعر عاشقانه میگه یعنی) (آهان اشاره میکنن عشق به خدا بود)

  6. esteghlal می‌گوید:

    سلام بسیار بسیار عالی بود مرسی

  7. مهتاب می‌گوید:

    سلام .خوبی که ؟چرا بخیه به دوغ می زنی ؟بی مخاطب شعر عاشقانه گفتن بیهوده گویی است !حالا ناراحت نشو بازم تمرین رو ادامه بده مخاطبش رو که پیدا کردی یه غزل عاشقانه خصوصی براش بنویس .

  8. معصومه می‌گوید:

    آقای نصیری سلام شکا طبع شعرتون واقعا عالیه به شرطی که آقای نصرتی گند نزنن تو شعر هنرمندانتون به هر حال به خاطر همچین داشتن همچین روحیه ی زیبایی بهتون تبریک عرض میکنم و به آقای نصرتی هم بگین که زهر هاشون رو روی شعر دیگران نریزن مردم گناه دارن به خدا

پاسخ دادن به Amin لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *