بایگانی برچسب: s

عصای سفید، من، مدرسه، و، و، و ، ، شوک

دیر رسیدم. امروز قرار بود همکارم منو برسونه. بنده خدا دیر کرد و خب به طبعش من هم دیر رسیدم. ساعت، هشت و ده دقیقه. دیگه دفتر نرفتم. همونجا از همکارم تشکر کردم و رفتم که سریع برسم به کلاس … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در اخبار, حرفای خودمونی, خاطرات, داستان, درد دل, مسائل مربوط به نابینایان عزیز | برچسب‌شده , , | ۲۰ دیدگاه