پیدا کردن اشیا به روش نابینایی

سلاام،

امیدوارم هرجا هستین شاد و سلامت باشین،

و امیدوارم این پست رو از تجربیات ارزنده و مفیدتون بی بهره نذارین،

و اما سؤال, شما وقتی یه شی رو گم میکنید با چه روشهایی پیداش میکنید؟

کلا هر تجربه ای در این زمینه دارین خوشحال میشم بخونم!

تجربیات خودم، وسایلی که تنوع شکل دارن رو تا میشه پلاستیکیشو نخریم! من خودم یه بار یه فلش گرفتم که اطرافش نرم و از جنس پلاستیک بود، وقتی میفتاد به سختی میشد پیداش کنی، هر چند این روش روی سطح پوشیده از فرش و موکت جواب نمیده ولی تا حدی مؤثره،

پس هرچقدر شی فلزیتر پر سر و صداتر,

وقتی یه شی میفته زمین با عجله سعی در پیدا کردنش نداشته باشیم چون ممکنه با دست یا پامون بزنیم شووتش کنیم تازه بیست متر اون ورتر!!،

وقتی وسیله ای رو میخواین از روی میز یا کابینت یا .. بردارین, دستتون رو به سمت بیرون نکشین, که پرت بشه بیفته! آروم حتی طوری که یه قسمت بدنتون چسبیده باشه به کابینت یا میز دستتون رو به سمت داخل بکشین،، احیانا اگه شی هم بخواد بیفته شما با یه قسمت از بدنتون یه حالت دیوار مانند درست کردین!و مانع از افتادنش میشین،

نهایت سعیتون رو بکنید که منظم باشین که بدونین هر چیزی کجا قرار داره, مدام نخواین دنبالش بگردین!

در مورد افتادن شی و پیدا کردنش, وقتی یه چیزی میفته سریع بشینین، طبق تجربه ام هرچقدر زودتر بشینیم و همون محدوده رو بگردیم زودتر پیدا میکنیم، چون صدای افتادن هنوز کامل تو ذهنمون هست که از کدوم طرف بود!

راستی برای کثیف نشدن دست داخل محیطی که فرش نیست میشه از دست کش یا حتی یه دستمال استفاده کرد, به این صورت که دستمال رو بگیرین تو دستتون و دستمالو بکشین رو زمین به جای دستتون، خیلی وقتا میشه از کفش هم کمک بگیریم! ولی پیشنهاد میکنم اگه شی گم شده, کاغذ هست اصلا این کارو انجام ندین که جای کفشتون میمونه روی کاغذ،!

آهاان یه روش خیلی با حال که به هرکی میگم کلی میخنده و مخصوص محیط پوشیدست، اینه که شما میتونین غلت بزنید تا وییژژژ برین روی شی مورد نظر خخخ، البته خیلی ملایم, انجام بدین غلقش دستتون میاد، این روش برای پیدا کردن کنترل تلویزیون بیشتر به درد میخوره! راستی در مواقعی هم میشه از آهن ربا برای پیدا کردن بعضی وسایل فلزی استفاده کرد،

فعلا حس میکنم بیشتر از این یادم نمیاد،

شاد باشین

درباره زهره مظاهری

زهره مظاهری، اهل استان اصفهان.
این نوشته در ترفند, حرفای خودمونی, خاطرات, گفت و گو, مسائل مربوط به نابینایان عزیز ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

51 دیدگاه دربارهٔ «پیدا کردن اشیا به روش نابینایی»

  1. شفیعی می‌گوید:

    سلام زهره جونم واااای نمیدونی که چقدر به غلتیدن خندیدم دقیقا خاطرات ماه رمضان و اون گروه رو برام تدایی کرد.. راستی این قسمتش “وقتی وسیله ای رو میخواین از روی میز یا کابینت یا .. بردارین, دستتون رو به سمت بیرون نکشین, که پرت بشه بیفته! آروم حتی طوری که یه قسمت بدنتون چسبیده باشه به کابینت یا میز دستتون رو به سمت داخل بکشین،، احیانا اگه شی هم بخواد بیفته شما با یه قسمت از بدنتون یه حالت دیوار مانند درست کردین!و مانع از افتادنش میشین،” اینو من رعایت نکردم و چند وقت پیش در قوری ای که مامانم با کتریش خیلی گرون خریده بود رو شکوندم رفت پی کارش.
    .. مرسی خانمی پستت عااالی بود.

  2. سلام بر خانم مظاهری بزرگوار! اولا که به سایت خودتون خوش اومدید. بعد من وقتی چیزی رو گم میکنم اگه رو فرش باشه و پام برهنه باشه به آرومی با کشیدن پا رو فرش سعی میکنم پیداش کنم. اما اگه رو فرش نباشه حقیقتش تا حالا تجربه نکردم. بعدش وسایلی چون کنترل تلویزیون چون بزرگه برای من پیدا کردنش راحته. منتظر پستهای بعدی شما هستیم. خسته نباشید

  3. میلاد نصرتی می‌گوید:

    سلام. ورودتون رو به سایت شب روشن خوش آمد میگم. من که واسه پیدا کردن هرچیز ی روش دارم. مثلا اگه ی لیوان آبمیوه رو بخوام بیابم اگه کورمالی سریع انجام بدم ممکنه دستم بخوره وبریزه لذا آهسته میگردم و…

  4. باران می‌گوید:

    سلام.میگم اون قسمت که گفتین خوبه وقتی چیزی افتاد خیلی سریع بشینیم تا سریعتر پیداش کنیم یه نکته ایمنی به ذهنم رسید بگم.وقتی داریم خم میشیم باید حواسمون رو جمع بگیریم صورتمون به شی تیزی برخورد نکنه میتونیم از دستامون بعنوان محافظی برا صورتمون استفاده کنیم وگر نه خخخخ ممکنه یه طوری بشه

  5. سعید پناهی می‌گوید:

    درود زهره خانوم.
    من برای پیدا کردن لیوان و این حرفاع
    آروم آروم با دستم حرکت میکنم و دو دستم را به موازی هم حرکت میدم که اگر دستمم احیانن خوردش سریع با اون یکی جمعش میکنم.
    برای پیدا کردن فلش و این حرفا اول با پا میگردم, بعد نشد با دست.
    برای پیدا کردن گوشی و کنترل و گوشی تلفن بیسیمی هم دقیقن غلت میزنم.
    البته ازش به عنوان پیدا کردن مهر نماز خوندن هم استفاده میکنم.
    برای پیدا کردن باتری قلمی و مینی قلمی هم میشه غلت زد.
    کلا غلت زدن خعععیلی خوبه مخصوصا اگر قد مون بلند باشه زودتر نتیجه میگیریم.
    پستتون عالی بود.

  6. سلام خانم مظاهری.
    به سایت خودتون خوش اومدید.
    منم برا پیدا کردن اشیا, اگه بزرگ باشه از اندک بیناییم کمک میگیرم.
    اگر کوچک باشه, با کاوش کردن پیدا میکنم.
    اگه اشیایی مثل لیوان باشه, مثل سعید دستم رو آروم آروم به موازی هم میکشم تا پیداش کنم و اگه هم دستم خورد ی وقتی خواست بریزه, با اون یکی دستم جمعش میکنم.
    بازم تشکر.

  7. رهگذر می‌گوید:

    زهره…. تویی؟ تو زهره ی منی؟ آکله بیگیری …خخخخخخخخخ… تا اسمتا دیدم شاخام در اومد خره…خخخخخخخخخ… زهره من چرا باید به روش نابینایی اشیا رو بجورم آخه؟ این چه پستیه س گذاشتی؟ میگم زهره میخوای بزنم پستت رو بترکونم از کامنت؟ خخخخخخخخ… وااااای من خیلی بچه های شب روشنا نمیشناسم… دعوام نکنن یه وق؟
    بچه های شب روشن… عرض ادب… من رهگذر هستم… خخخخخخخ… تو رو خدا دعوام نکنید… من با زهره باجی خیییییییییلی رفیقما… مگه نه زهره؟
    باز برمیگردم..

    • زهره مظاهری می‌گوید:

      وجدانا بهم الهام شده بود میی! چیطورییی؟! خبی؟!
      آ چیکارا میکونی؟!
      کوجاوا رفتی!؟
      نه بابا بچه های خوفین! اگه خوب نبودن که من به این خوبییی رو نمیپذیرفتن! خخههخخخ!!
      حالا شخاد تا کوجا رسیدس!؟ در ضمن شومام نیازی نیس با روشی نابینایی چیزادونا پیدا کونیند!
      چشاد تنبل میشد تازه حیفس از چشاد استفاده نکونی!

  8. رهگذر می‌گوید:

    یه لایکم زدم میشه به عبارتی ۱۰۰۰ تومن… به اضافه ی یه کامنت ده هزارو پونصدی… شوما یازده بده…خخخخخخ… زودی بده …
    بده…
    یالله پول ندارم…
    بده دیگه…
    بده تا نزدم بیمیری…
    بده…

  9. رهگذر می‌گوید:

    خاک تو سرم… الان خوندم جخ پستتا…
    تو مثلاً کارت اتوبوست از دستت می افته غلط میزنی کف اتوبوس؟ هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها… بیمیری زهره… کلی خندیدم به این روش گانگستریت…خخخخخخخ… من دیگه با تو بیرون نمیام… یه وق پولت بیفته رو زمین و زهره وییییژ میخواد رو زمین غلط بزنه تا واسه من آبرو نذاره تو کوچه محله…خخخخخخخخخ……. تو دانشگا جزوه هات میریزه از دستت چیکار میکنی؟ حراست مشکلی با غلط زدنت کف کوریدور نداره آیا؟ خخخخخخخخخخخخخ…. واااااااااای…خخخخخخخخخخخخخخ….

    • زهره مظاهری می‌گوید:

      نخیر با مردمی که ما داریم میپرن شی گم شده رو وییژژ میذارن کف دسد!
      ولی خب اگه پای پول و اینا در میون باشد غلت که چه عرض کنم لیس ….!!!
      ههههاهههاااهاهاهااااهاااا!!
      هههخحججخخجچججحهههححخخههخجچههججخخححچچههخخخ
      راستی بله که رفیقیم! خیلی هم رفیقیم!
      ولی تو چه رفیقی شدی هی میخی از من پول بسونی!!
      هههخخخ

  10. رهگذر می‌گوید:

    زهره اینجا را از کوجا جستی؟ منم بیام خوبه ها… پستای مثبت پنجاه بذاریم یوخده چش و گوش شب روشنیا رو واااااااااااز کونم… هان؟ خوبه بنظرت؟ خخخخخخخخخخ… واااااااااای من بیام دو روزه شوتم میکنن بیرون خره… اینجا فک کنم خیلی همه بچه مثبتن… منا که دیدی منفی در منفی ام…خخخخخخخ…
    تازگیا جایی نبودم… هفته دیگه بیاید بریم لب رودخونه… حیفه ها… فردا سرد میشه و مث عمو یادگار میچپیم تو غااااار….

    • زهره مظاهری می‌گوید:

      آره چرا که نه!
      من از کیسه خلیفه میبخشم! خخخخ،
      بیا حتما!
      دیونه بازی در نیار بچه!
      همچین میگوی منفی در منفی هرکی ندوند فکر میکوند چه گیس بریده هستیی!! خخخ خخخ
      تازه منفی در منفی میشد مثبت
      اینجا رو هم گم نکرده بودم که بجورم
      کم سر میزدم،
      گفتم حیفس این سایت از بیانات من مستفیض نشه!!
      این در نوشابه ها رو کوجا بذارم!؟
      حتما میام! ردیفش کن حتما

  11. رهگذر می‌گوید:

    مرسی که رفاقتمو تأیید فرمودید حچ خانوم…خخخخخخخخ…
    ببین داره کامنتات زیاد میشه… شماره کارتمو واست اس میکنم….خخخخخخ…

  12. رهگذر می‌گوید:

    زهره… به دوستای شب روشنیت بوگو این معادله ها چی چیه س؟ وااااااااااااااااای… دو ساعت باید فک کنم تا جوابشا بجورم…خخخخخخخخ… الان معادله زده برام جای خالی ضربدر ۳۰ مساوی پنج… واااااااااااااااااااای… خب من از کوجا جوابشا بجورم با این مخ خنگم…خخخخخخخخخ
    خدافس…شبت روشن عزیزم…

  13. جواد حسینی می‌گوید:

    سلام
    پست خیلی خوبی هست. با اجازه من هم چند ترفند رو که از مربی تحرک و جهت یابی یاد گرفتم میگم و چند تجربه رو هم از خودم بیان می کنم. مربی من آقای نوید نامور که جا هست امیدوارم سلامت باشه، اینها رو یادم داد. ایشون یک خودکار رو به زمین انداخت و گفت خودکار رو پیدا کن. من خم شدم که خودکار رو بردارم. فوراً جلوی من رو گرفت و گفت: این اولین اشتباه هست. از کمر نباید خمر بشی. باید با خم کردن زانوها بنشینی چون اگر از کمر خم بشی ممکنه سرت به میز یا هر چیز دیگری که در راه هست بخوره. اونوقت خواستم با زانو خم بشم و دستم رو روی زمین بکشم تا برش دارم. گفت: این هم دومین اشتباه هست. دستت رو نباید روی زمین بکشی. باید پای خودت رو به شکل جارو روی زمین بکشی تا خودکار رو پیدا کنی. سپس از زانو خم بشی و با دست اون خودکار رو برداری. لازم نیست دستت رو کثیف کنی. روش خیلی خوب بود. من همیشه با این شیوه اشیائی که روی زمین می افتند رو پیدا می کنم.

    در مورد لبه ی کابینت حق با شماست و باید خیلی احتیاط کنیم که چیزی روی زمین نیفته. در مورد تشخیص اسکناس ها هر اسکناسی رو در یک پاکت جداگانه میذارم. مثلاً تمام پول های دوهزار تومنی، هزار تومنی، ۵ هزار تومنی و ۱۰ هزار تومنی در پاکت های جداگانه و مکان های جداگانه هستند و پاکت ها هم علامت دارند. مثلاً پاکت ۵ هزار تومانی گوشه ی سمت راست بالایش پاره شده، دوهزار تومنی گوشه ی سمت راست پایینش پاره شده و ۱۰ هزار تومنی اصلاً پاره نشده. با برچسب های بریل هم روی پاکت ها مبلغ اسکناس رو نوشتم. وقتی میخوام از خونه بیرون برم هر پولی رو در جیب مربوط به خودش می گذارم که قاطی نکنم. روی CD و DVD هایی که دارم برچسب بریل می چسبونم. سعی می کنم هر چیزی رو سر جای خودش بگذارم که گمش نکنم.
    در مورد کنترل تلویزیون به اعضای خونه میگم که همیشه اون رو در جای معین بگذارند ولی گوش نمیدن. وقتی خودم تنها هستم کنترل رو با یک نخ به میز تلویزیون می بندم که گمش نکنم.

    • شفیعی می‌گوید:

      سلام چه روشهای جالب و کاربردی ای.. هیچ وقت تا حالا به این مسأله فکر نکرده بودم که با زانو خم بشیم بعد با پا بگردیم راستش از خم شدن با کمر همیشه ضربه دیدم و تقریبا همیشه عینکهایی که هرکدوم رو بیشتر از سی هزار میخریدم توی یکی دو هفته اینجوری میشکستن میخوردن به لبه چیزی و شیششون در میرفت..ممنون از اطلاعات مفیدتون.. راستی برای پول کیف پول هم چندین قسمت داره که میشه ازش استفاده کرد بجای همون پاکتهای متفاوت البته برا خانمها اینجوری هست کیف پول مردونه رو ندیدم

    • مظاهری می‌گوید:

      درود بر شما،
      راه کارهاتون فوق العاده بودن،
      متشکر از حضورتون

  14. سعید پناهی می‌گوید:

    آقا جواد ممنون.
    واقعا نکات جالبی گفتین.
    خخخخ بستن کنترل هم کار جالبیه.

  15. شهاب می‌گوید:

    سلام خانومه مظاهری .
    اول ورودتون رو به سایت شب روشن خوش آمد عرض میکنم .
    انشا الله که بازم ادامه بدین .
    و اما بعد در مورد تجربیاتتون مرسی خخخ عالی بودن اما من اصولا خودم رو خسته نمیکنم خخخ از یکی کمک میگیرم خخخ .
    تشکر

  16. ali.gentleman می‌گوید:

    سلااام و درود به موضوع خوبی اشاره کردید خب دوستان تجربیات خوبی گفتن من که استفاده کردم
    فعلا تا بعد

  17. مظاهری می‌گوید:

    سلام،
    سپاس مندم، امیدوارم بتونم مفید باشم,
    شما دیگه چراا؟!
    ولی خوبه که همیشه یکی در دسترستون هست!
    موفق باشین

  18. شفیعی می‌گوید:

    دوباره سلام
    وااای زهره تا وارد سایت میشم دنبالش میگردم که غلتیدن رو بخونم و بخندم.. نمیدونی دیروز چقدر بلند بلند خندیدم .. آجیم به مامانم میگفت این دیوونه شده با خودش بلند بلند میخنده.. نکات دیروز خیلی جالبتر بودن.. قد بلندتر محیط بیشتری رو میتونه بگرده.. حالا نمیشه این یکی رو قلم بگیری؟

  19. yalda می‌گوید:

    هوهو هولا هولا . من مگه گمت کرده بودم که اینجا پیدا کردمت . هومی .
    آورین خودم به تنخایی . شکلک دست دست پا پا .
    من قبلا قبلا ترترترا هر وقت چیزی میوفتاد رو زمین با دستم خم میشدم پیداش میکردم .
    البته اینم بگم با اینکه تجربم زیاد نیست یعنی مدت زیادی نیست نابینا شدم .
    با این وجود تا یه چیزی از دستم میوفته سریع خم میشم برش میدارم . چون به صدای افتادنش گوش میدم .
    البته چیزایی که من زود پیدا میکنم . خخخ قاشق کفگیر قابلمه . سیب زمینی . یه بار گوجه . که تا قدم برداشتم به سمتش لهش کردم . جورابم پام بود تخماش چسبید به پام . نخند . بی ریخت میشی ها .
    بعد موبایلم افتاده شد یه بار تونستم باطری و ایناشو بیابم اما سیم کارتمو پیدا نکردم . هیچی بعدش که نا امید شدم همینجوری داشتم رد میشدم دیدم یه چیزی چسبیده به کف پام . خود نامردش بود . خفتش کردم . هولا نگفتی چلا .
    بعد یه بار اما حلقه یعنی همون رینگمو گم کردم . هر چی گشتم نیافتم . یعنی من با دستم رو فرشو میچرخیدم . بعد یکی از دوستان که نابینا بود خودش گفت . نه ببین با دست نه . با پا زودتر پیداش میکنی و دقیقا اون زودتر از من حلقه رو پیدا کرد و اینا .
    این بود خاطرات من .
    هیچ چیز به درد بخوری تا حالا نگفتم اما هر چی بودو گفتم .
    یه بارم یه کاسه بزرگ ماست رو انداختم رو زمین بعد نشستم پشت اسکایپ تا مریخی بیاد نجات بده خونه رو .
    زرنگ باشین . آورین .

  20. مهدی ترخانه می‌گوید:

    سلام زهره خانم
    خوشحال شدم دیدمتان .
    و خیلی یاد گرفتم هم از شما و هم از دوستان . در مورد خم شدن باید بگم یک بار در آشپزخانه خم شدم و صورتم به گوشه سنگ اپن خورد و نزدیک بود بیهوش بشم و تنها هم بودم که خیلی خودم رو کنترل کردم و نیم ساعتی شد تا حالم عادی شد و میبایست خیلی دقت کرد . در مورد قلت زدن هم فکر خوبییه , به خصوص که من قدم سه ایکس لارج هست و دست و پا دراز هستم و خیلی کمکم میکنه .
    با کنترل هم همیشه مشکل دارم و گاهی وقت ها حرصم میده ولی بیشتر به خاطر مشغولیت فکرم هست که فراموش کار شدم خب روزگار ما تو مسیر سربالایی هنوز مونده دیگه . صد سال اولش سخته .
    ممنون که دوباره به من آموختید

  21. مظاهری می‌گوید:

    درود بر شما،
    خوشحالم که استفاده کردین،
    خدا خیلی رحم کرده، البته از این اتفاقها برای نابینایان زیاد اتفاق میفته!
    من هم خوشحال شدم!
    سلامت باشین همیشه

  22. محمدعلی می‌گوید:

    سلام سرکار خانم مظاهری. شدیدا خوش اومدید!!!!
    مرسی از همه باوت گفتن تجربه هاشون!!!
    از خم شدن تجربه بدی دارم!!!
    برای پیدا کردن چیزی خم شدم که دماغ مبارک با میز برخورد همی نمود!!!
    در این هنگام خون با عجله به بیرون افشانده شد!
    گویی میخواست خیشتن را از بند دماغ مبارک رها سازد!!!
    پس گویید آن جسم مفغود شده را که خونها داده ایم از برای یافتنش!!!!
    یعنی اصلش اینه که میز اومد بالا خورد به دماغ مبارک!!!
    بی ادب کثافت چهار گوش!
    خجالتم نمیکشه! با اون پایه ی درازش!

  23. محمدعلی می‌گوید:

    راستی آقای حسینی بزرگوار ضمن تشکر باوت نکات آموزشی که فرمودید
    یه سوال هم داشتم از حضورتون: شما فرمودید از برچسب بریل استفاده میکنید!!!
    خب برای بیناها که برچسبهای متنوعی در اشکال و اندازه های مختلف وجود داره!!!
    آیا برچسبهای خواسی برای خط بریل هست؟؟ ممکنه توضیحی در مورد این برچسبها بدید؟؟
    البته من الان دیگه زیاد با خط بریل روی اشیاع نمینویسم
    اما قبلا میومدم هر چیزی که میخواستم رو روی کاغذ مینوشتم و با نوار چسب هرجایی که میخواستم میچسبوندم.
    این کار مشکلاتی داشت.
    مثلا این که چون روی نوشته ها با چسب پوشونده شده بود خوندنش قدری سخت میشد.
    یا این که اگر روی سیدی میخواستم بنویسم بعضی مواقع این نوشته ها که با چسبی که روشون بود ضخامت زیادی پیدا کرده بودن توی لنز گیر میکردن و این باعث میشد سیدی درست اجرا نشه…
    تشکر

  24. رهگذر می‌گوید:

    تو هنوز نفس میکشی زهره؟ میخوام کامنتاتو برسونم به پنجا تا… خخخخخخخخخخخخ… گشنمه و حال هیچ کاری ندارم… تا ناهار آماده بشه برات کامنت میذارم…خخخخخخخخ………
    هعععی خره بیا و یه پست بزن پیدا کردن اشیا به روش بینایی… خب من همیشه وسایلمو گم میکنم… بعد شب عید تو خونه تکونیا پیدا میشه معولاً… یا اص پیدا نیمیشه گاهاً… میدونستی گاهاً اشتباس؟ پس شوما بکارش نبر… 😆 😆 😆 😆

  25. رهگذر می‌گوید:

    راسی اون دگمه سر آستینتا خودت میدوزی حالا یا مامانت؟ یه نابینا میتونه دوخت و دوز کنه؟ سوزنا چطوری نخ میکنی مثلاً؟ از چرخ خیاطی تا حالا استفاده کردی؟ فک کنم کار کردن باهاش سخ نباشه واسه نابینا…
    من هنوز تو کف کلاتم… جای تو باشم تا سیزده بدر از کله م ورش نمیدارم… خیلی بهت میومد… 😉 😉 😉
    خب فک کن یه سوزن افتاده کف زمین، یه بچه ی کوچولوی فوضولم پیشت بود که هر آن ممکنه سوزنا ورداره بذاره دهنش… بچه را ورمیداری یا سوزنا میجوری؟ من باشم بچه را ورمیدارم از پنجره پرتش میکنم تو حیاط تا جونشا نجات بدم…خخخخخخخ :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen:
    راسی کف اتاق من همیشه وسایل خطرناک ریخته و بچه هام توش در حال رفت و آمدن… من هیچ وق وسایلا جم نمیکنم… بلکه بچه ها را شوت میکنم بیرون…خخخخخخخخخ

    • مظاهری می‌گوید:

      اون دکمه سر آستینم از این پرسیهاست، خوب شد یادم اوردی یه فکری به حالش بکنم!
      من برا عروسکام کلی دامن میدوختم!
      سوزن نخ کن هست!
      یه بچه ها هم بود میتونست با لباش نخ رو بکنه تو سوزن! دقیق نمیدونم چطوری ولی واقعا انجام میداد!
      قبلنا هم مامانم سوزن رو نخ میکرد!
      چرخ خیاطی هم آره ولی در حدد همون لباس عروسک نه لباس خودم!
      مثلا من زیر مقنعمو که بخوام تنگ کنم میگم سوزن نخ کنم بیشتر وقتا خودم میکوکم!
      مثلا میدونم که باید مقنعم وارونه باشه که کوکهاش پیدا نباشه!
      برا بقیه لباسهام همینطور!
      برای دکمه, کوک اولی باید از زیر زده بشه!
      دکمه رو هم میتونم بدوزم!
      راستش کار با چرخ خیاطی برام سخته!
      کج میرم یه درزو!
      البته غلق میخواد که من چون نیاز و علاقه ی چندانی نداشتم یادش نگرفتم!
      کلاهم هم قابلتو نداشت میتونم قرض بدم کرایشو بگیرم! هاههاهاا!
      خودم هم خیلی دوستش دارم، لطف داری به من!
      در مورد سوزن هم فکر میکنم اگه یه محدوده باشه میشه بچرو دور کرد بعد یه دفعه به روش غلت زدن مزکور البته خععلیی ملایم دراز کشید بعد کم کم محیطو پاک سازی کرد!
      یا اگه دمپایی در دسترس بود پوشید و بچه رو دور کرد و برگشت، یا اگه مطمئنیم که سوزن به حالت افقی افتاده رو زمین، یه پتو پهن کرد و بعد سر صبر اونجا رو گشت!
      سنگدل ! بی رحم!!
      ❓ خخخخ این شکلک های این کامنتتم متوجه نشدم! توضیح پیلیز!!

      🙂
      😕

  26. رهگذر می‌گوید:

    راسی شما آدما را چطوری پیدا میکنید؟ بینا را نمیگم… مثلاً تو با یه نفر قرار میذاری که اونم نابینای مطلقه… نصفه شبه یا کله صبحه و هیچ بینایی ام نیس که کمک کنه… گوشی پیشت نیس، و صداتم گرفته… جاده ام خاکیه و صدای عصای طرفم نمیشه شنید… تا حالا تو همچین موقعیتی قرار گرفتی؟ چیکار میکنید؟

    • مظاهری می‌گوید:

      یادم نمیاد گوشی پیشم نبوده باشه!
      واقعا گوشی خیلی برای یه نابینا واجبه!
      ولی خیلی پیش اومده, ببین وقتی گیر بیفتی همچین خلاقیت از تو مغزت چیکه میکنه که نگوو!
      مثلا من و دوستم قرار داشتیم! همو پیدا نمیکردیم! خب صدای اتوبوس نسبت به ماشینهای دیگه محسوستر و مشخصتره! میگفتم ببین این اتوبوسی که رد شد دقیق کنار منه یا قبل از منه تو کجایی چقدر با این صدا فاصله داری!؟؟
      باورت میشه یا میگفتم اینجا بوی مثلا کود یا .. میاد! اونجا چی!
      کنار جایی که وایسادم شمشاد هست! جدول هم داره!
      کلا به نظرم محدودیت خیلی ابتکار و خلاقیت و حتی موفقیت میاره!
      🙂 😎
      موفق باشی دوست مهربونم چاکردم خخخخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *