سلام! عزیزان! و مخاطبین دوست داشتنی شب روشن.
امیدوارم, حالتون خوب باشه.
فکر نکنم بیشتر از دو سه روزی از تولد سایه یا همون امیر هوشنگ ابتهاج بگذره.
با خودم گفتم؟ حالا که بچه ها شعر دوست دارن؟
شعری از این شاعر عزیز هم بزارم که امیدوارم خوشتون بیاد.
و من رو در نوشتن در این سایت تشویق کنید؟ مثل؟ همیشه!
پس بریم که داشته باشیم شعری از امیر هوشنگ ابتهاج رو.
.
.
.
.
.
سخن با لب خاموش
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر، نامهرسان من و توست
گوش کُن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمهی عشق نهان من و توست
اینهمه قصهی فردوس و تمنای بهشت
گفتوگویی و خیالی ز جهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچهی عقل
هر کجا نامهی عشق است، نشان من و توست
«سایه» ز آتشکدهی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
* * *.
همگی شاد , زنده و همه ی چیزهای خوب باشین. نظر! نظر؟ نظر!
درود لایک خب اینبار من اول
طلااااااا emoticon ممنون جنتلمن عزیز
درود.
لاااایک به شعرت و سلیقت محمد جون.
سلام زنگانه مرسی داداش دستت طلا
سلام بر زنگانه ی عزیز .
خیلی زیبا بود مرسی از تو
یکی از هنرمندان کشورمون هم این آهنگ رو به زیبایی هرچه تمامتر اجرا کردن
ممنون
نوش جونت عزیزم ممنون که خوندی