اسمشو نمیدونم چی بزارم, ی مهمونی کوچولو, یا شایدم کامنت بازی, به هر حال بیا تو

خب ی چند وقتی هست که این ورا, هوا خوبه.
یعنی خوب میان و میرن.

فکر کنم گرمی هوا با بازدید کننده ها ساخته ها.
حالا ی ساخته, یا نساخته, فرقی نمیکنه.
مهم اینه که هستیم,و هستن.
اینارو ولش کنین.
تو این پست با هرکی که احساس میکنین خودمونی هست و , با جنبس! شوخی کنین.
حد و مرزو نشکونینا.
اونجوری, ی هو دیدین, شکستین. خخخ.
آقا با کسانی که فکر میکنین مشکل ساز میشه, شوخی موخی نکنین.
تخمه, آجیل, شربت, هندونه, موز, خیار, و و و, هرچی بخواهین هستش..
فقط رو زمین نریزیناااا.
آفرین.
آخه بیچاره این بهنام گناه داره.
به قول بعضیها, گناه داله.
خسته میشه.
نمیتونه, جارو کنه.
آخه کور نه, روشن پژوه هستش.
آفرین شهاب هم که کارهای موزیکالو انجام میده.
پس این شما, و این هم,
آقا صبر کن,
شهاب ی لحظه اون سیستمو کم کن.
آهان.
کر شدیما.
چه خبرته.
هوای همسایه ها رو هم داشته باش.
آهان.
راستی موزها رو میلاد خریده.
ابولفضل هم, شیرینی و چاه میده.
اوا, خراب شد,
چای میده.
عجبا.
این سر و صدا تعصیر گذاشته ها.
کل کل با بر و بکس.
ورود همه آذاد.

درباره سعید پناهی

با سلام. بنده سعید پناهی هستم. متولد 9 اسفند سال 1375. از علایقم میتونم بگم به اینترنت, مبایل, موزیک, بازیهای نابینایی,گوش کردن به رادیو و نمایش رادیویی و و و خعععععیلی چیزهای دیگه اشاره کنم. کلا با همه چی حال میکنم. رفیق بازم, و رفیقهای ثمیمی را بیشتر از داداشهای نداشتم, دوست دارم. زاده ی استان زنجانم و از 1 سالگی در کرج یا همون استان البرز زندگی میکنم. در حال تحصیل در مقتع کارشناسی علوم تربیتی هستم. عاشق مطالعه صفحات اینترنتی هستم. پیگیر اخبار علم و فناوری هستم. به علاوه که در اسکایپ هستم, تو واتساپ و تلگرام و اینستا هم هستم. خخخ. کلا مسنجر بازم. فکر کنم هدفم کلا از اندروید خریدن همین بوده. اردیبهشت 92 با ی n73 وارد دنیای نت شدم. و اون وقتها 3g و این حرفا نبود با gprs آهنگ دانلود میکردم. بعد توسط معرفی یکی از دوستانم با سایتهای نابینایی آشنا شدم. بعد مهر ماه بود که دیگه ماهور خریدم, باورتون نمیشه من تا مهر 92 هنوز صفحهخان فارسی نداشتم. با این که از سال 83 پای کامپیوتر بودم. میدونین چرا؟ چون اون وقتها نت نمیرفتم. بعد از مهر ماهم اسکایپ نصب کردم و کم کم همه را add کردم و با همه آشنا شدم. عاشق گفت و گو تو اسکایپ بصورت صوتی هستم. کمو بیش چت هم دوست دارم. بعد اوایل آذر ماه بود که تصمیم گرفتم ی سایت بزنم, اول چنتا بلاگ تست کردم, خوشم نیومد. بعد کم کم بسرم زد, برم رو وردپرس. بعد به کمک آقای سعید درفشیان اینجارو بنا کردیم. روز 17 آذر 1392 بود که اینجارو بنا کردیم. اون وقتها زیاد اینجا کسی نمیومد. بعد دوستان کم کم با اینجا آشنا شدن. و الان هم که دیگه ی خانواده ی بزرگ شدیم به نام, شب روشن. اینجا ی سریها بهم مدیر ارشد هم میگن. اما خودم قبول ندارم. ی نو گرداننده میشه اسممو گذاشت. بیخودی هندونه تو پاچمون میکنن ههه. من تقریبن 10 درصد بینایی دارم. و از خط بریل استفاده میکنم. فقط 5 سال ابتدایی را در مدرسه ی پویا مخصوص نابیناها و کم بیناها درس خوندم. بعدش دیگه بصورت تلفیقی در مدرسه ی عادی مشغول به تحصیل شدم. راستی یادم داشت میرفت, جهت تماس با من میتونین از راه های زیر استفاده کنین. ایمیل: saeedpanahi2200@gmail.com اسکایپ: saeed-panahi تلگرام: https://telegram.me/sp1000 اینستاگرام: https://www.instagram.com/saeed10055/ خوشباشید.
این نوشته در حرفای خودمونی, گفت و گو, مسائل مربوط به نابینایان عزیز ارسال و , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

129 دیدگاه دربارهٔ «اسمشو نمیدونم چی بزارم, ی مهمونی کوچولو, یا شایدم کامنت بازی, به هر حال بیا تو»

  1. شالالالالالاااااااام شعید! چطولی؟ بابا ماه رمضونی بخور بخور راه انداختی؟ مگه نمیدونی گشت ارشاد داره میگرده؟ میخوای هممون رو به شلاق بکشند؟ یه کم احتیات کن پسر.
    وای گشت ارشاد و نیروی انتظامی دنبالم کردند. پس ال فرااااااااااررررررر

  2. سید گیرت بیارم میکشمت.
    حالا هی اول میشی آره، خخه

  3. ماشالات بشه سعید شیرینیها رو تموم کردی یکی بره شیرینی بگیره من پول ندارم

  4. سید به جرم اول شدنت از افطار خبری نیست

  5. امیر رضا رمضانی می‌گوید:

    خوب منم حکم ارکستر رو به گردن میگیرم
    نه چی ببخشید, ارگ زیر دستمه
    دیوونه کردن دیگه!, هی این ابو الفضل با ظرف شیرینیا زد تو سرم

  6. میلاد نصرتی می‌گوید:

    امیر میکسر گروهمون رو کش رفتم باند هم داریم اونم ای وی.‏ بیا سر این کابل رو بزن به ارگت.‏ حالا همه باهم.‏ عطاااااا باااید برقصه.‏ راستی جرعت داره کسی به موزهای من دست بزنه

  7. بهنام نصیری می‌گوید:

    سلام
    مسخره مگه نگفتم تا دسته طی رو درست نکردی مهمون دعوت نکن
    اه
    حالا چی کار کنم با این طی شکسته
    شهاب جان لیوان یه بار مصرفا رو نندا زمین بابا اه
    امیر این سیم سوخته ها رو نیاز داری؟
    ابوالفضل اینم یه ناپلونی
    بگیر ببر به بچه ها بده
    البته الان نه ها
    بذار وقت افطار که میخوایم نقی ببینیم.
    محمد عسکری شولوغ نکن
    حسن ذوالفقاری اون درامو بذار زمین
    حالا حتما باید به همه تون چیزی بگم؟
    آهان راستی حسین آذری
    ببین اینجا جای مرتب کردن نتایج و بازیهای پلی روم نیستا
    اینجا شاد باش
    بیخیال
    شهاب اگه یه بار دیگه تخمه بخوری، به ابوالفضل میگم بهت شیرینی نده ها

  8. میلاد نصرتی می‌گوید:

    بیا آمپلی فایر هم آوردم.‏ وصلش میکنیم به میکسر میترکونیم.‏ راستی بهی جون بیا این خورده شیرینیا رو جم کن باز عطا روزش رو خورده

  9. میلاد نصرتی می‌گوید:

    آقا یکی این بستنیا رو از من بگیره بذاره تو فریزر شب میخوریم.‏ البته به جز سعید.‏ تا تو باشی تو کنفرانس سنجد پز ندی

  10. میلاد نصرتی می‌گوید:

    امیر در سایت رو ببند شهاب زنگ زد گفت اتانول گرفتم دارم میام.‏ گفتم این بشر ظرفیت نداره

  11. تیم ارکست. ی بندری بیا ببینیم.
    مثلا امروز جشنه

  12. امیر اگه دوباره بگی با مشت میزنم تو سرت!

  13. میلاد نصرتی می‌گوید:

    راستی جای ی نفر خالیه ها.‏ اگه گفتید کی؟ سنجد مرتضی مجتبوی

  14. محمدحسین می‌گوید:

    سلام یه مهمون دارین چرا هیچ کس نیست؟

  15. میلاد نصرتی می‌گوید:

    سلام.‏ بهنام رفته واسه افطار حلیم بپزه.‏ سعید رفته کارهای اماکن رو انجام بده تا نیان جمعمون کنند.‏ امیر رفت رو ارگش سمپلهای خفن بریزه منم اینجا داشتم سیستم صوتی رو تنظیم میکردم

  16. محمدحسین می‌گوید:

    پس من میرم هیچ چیزی هم نگرفتم بای.

  17. میلاد نصرتی می‌گوید:

    امیر داری میایی ارگت رو نیار پی آ۳‏ آوردم فقط صفحش تاچه باید خودم برات تنظیم کنم تو فقط بزنی.‏ و اما مخلفات دیگر.‏ میکروفون بیسیم واسه بهنام تا بخونه.‏ ی سینی که اگه برقا رفت بهنام بزنه.‏ ی استیج گنده که سعید و شهاب و عطا روش حرکات موزون انجام بدند.‏ آهان رقص نور هم آوردم که اگه بیناها هم اومدند بترکانیم

  18. میلاد نصرتی می‌گوید:

    راستی سعید هر هفته این کارو بکن خیلی باحال و ایناست

  19. سلمان روستا می‌گوید:

    سلام سعید. خوبی بنظرم میذاشتی: قهوه خونه ی سعید! خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ! هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها! هنوز تموم نشده.Xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxux

  20. سلمان روستا می‌گوید:

    خب. حلا که صحبت از خوردن و اینجور چیزا شد، پس، آش و حلیم افطاری هم با من!

  21. امیر رضا رمضانی می‌گوید:

    من اسم اینو میزارم پارتی شب روشنی
    آقا اورگ با کلی سمپل توپ آمادست
    سیستم صوتی رو ردیف کن میخوایم بزنیم

  22. میگم این پیکنیک و سیخ و سنگ مال کیه؟ مگه اینجا جای این حرفهاست؟

  23. بچه ها؟ من هم چای با تعم تخم مرغ درست میکنم برای افتار

  24. میگم خواننده ماننده هم دارید؟ اگه ندارید تا من براتون بخونم

  25. راستی اگه غذا مذا میپزید برای سه نفر اضافه تر بپزید من سه تا مهمون ویژه دارم. خانم فری کنفرانس و شوهرش و یه بچه ۵ ساله هم دارند که بهم گفتند دوست دارند غذای ایرانی بخورند

  26. پیف پیف! بو پا میاد. کی جوراباشو نشسته؟ بچه ها زشته،

  27. بچه ها راستی کی شارژر سوزنی داره؟ آخه یادم رفته شارژر بیارم گوشیم شارژ نداره

  28. سعید؟ راستی اینجا همراه اول ۳g‏ شده؟ من میخوام برم وبگردی

  29. میگم سعید بیزحمت اون کولر رو روشن کن هوا گرمه

  30. انقدر سر صدا کردید نزاشتید بخوابم.‏ برم ببینم چه خبره

  31. یادتون نره بهنام وظیفه ی نظافت رو به عهده داره آشپز خودمم.

  32. منم هستما.‏ از منم یاد کنید.‏ همش به فکر غایبین نباشید.

  33. علیرضا نصرتی می‌گوید:

    سلام بالاخره اینترنتم هم اومد من هم اومدم وای بی اینترنتی بد دردیه درمون نداره خدا به هیچ کسی قسمت نکنه

  34. علیرضا نصرتی می‌گوید:

    میگم نظرتون چیه هر هفته ی قهوه خونه بزنیم؟

  35. reza khatibi می‌گوید:

    سلام من هم آمدم من هم میام براتو سنتور میزنم بهنام باید پشه برخسه وای

  36. reza khatibi می‌گوید:

    بهنام پشو بهنام پوشو بهمام پوشو همگی بگین بهنام پوشو برخس…………. پوشپوش

  37. reza khatibi می‌گوید:

    امیر این ارگ رابیار میلاد اون موها را بردار بیار بهنام نزافت را بزار بعد برم جارو برقی بیارم بهنم خسته شد سید بدوبو برو جارو بیار سید بورو جارو بیار

  38. reza khatibi می‌گوید:

    ابولفزل اون جارو را از دست سید بگیر سووووووووووووخت جار

  39. من رفتم بخوابم.‏ ساعت پنج و نیم برا مسابقه بیدارم کنید.

  40. reza khatibi می‌گوید:

    وای جارو بهنام کو ابولفزل بورو صداش کن بیاد میخادبرخسه بدو ابلفزل

  41. reza khatibi می‌گوید:

    خاب دیگه چیه بیا تازعه بهنام آمده وست بنم بیا بهنام بیا سعید بیا بهنام را ببین ابلئفزل برو سعید را بیار

  42. reza khatibi می‌گوید:

    یکی این سعید را از کامپیتر جدا کنه میخاد بیاد ولی کامپیتر نمیزاره

  43. reza khatibi می‌گوید:

    من هم شام میدم بیاد شام اقرب پلو با خورشت سوسک داریم

  44. reza khatibi می‌گوید:

    برو بیدارش کن این چقدر میخابه وای فکر کنم شکل خاب شده چشماش پوف کرده بیدارش کن ابلفزل

  45. reza khatibi می‌گوید:

    به بهنوه این که سایت رفته روهوا بیدارش کن

  46. reza khatibi می‌گوید:

    بیدارش کن فکر کنم ما تا صبه بزنیم ها سعید بیدار نمیشه وای بریم دست جمعی در خانه سعید بیدارش کنیم

  47. علیرضا نصرتی می‌گوید:

    من هم میام حرف بزنم تا عثبانی بشید

  48. reza khatibi می‌گوید:

    بیا علی بیا علی حرف بزن
    ………….

  49. امیر رضا رمضانی می‌گوید:

    سید با این شارژر چی کار کردی؟
    برقا اتصالی کرد!
    بگم خدا چی کارت نکنه
    هالا اگه بند و بساط استودیو بسوزه چی

  50. علیرضا نصرتی می‌گوید:

    خدا کنه که بسوزهآا

  51. بابا یه کلید داشتم نمیدونم کی از جیبم برداشته

  52. میلاد نصرتی می‌گوید:

    به جان خودم اگه آمپلی فایرم چیزیش بشه من میدونم با تو ها

  53. امیر تو با برق زیاد ور میری برو برقو درست کن الآن استدیو میسوزه

  54. بابا چرا همه به من حمله کردید الآن زنگ میزنم برقکار بیاد درست کنه به حساب بهنام

  55. ساااااکت ببینم.
    داره افطار میشه.
    به نفرات اول تا سوم افطار خوب داده میشه.
    حواسا جمع.
    نفر اول: پیتزا با لازانیا با سنبوسه به همراه سوپ مرغ.
    نفر دوم: سه سیخ جوجه کباب و پیراشکی مرغ و ِسنک به همراه سوپ جُ.
    نفر سوم: قرمه سبزی و ماکارانی و سالاد ُلویه به همراه آش رشته.
    ولی نفرات بعد کارشون زاره.
    چون؟
    سوسک پلو علیه السلام!
    پس حواسا جمع باشه، آشپز خودمم، پارتی بازی هم در کار نیست.

  56. ali.gentleman می‌گوید:

    درود وای چه خبر بوده اینجا مثل اینکه دیر رسیدم

  57. ali.gentleman می‌گوید:

    بچه ها ۱ سوال میگم کسی میدونه روی نوکیا ن ۸ تاکس چند باید نصب کنیم؟

  58. بابا برق اینجا خرابه بردم خونه همساده چک کردم درسته. بعدش من سالمم

  59. پس حالا که غذا خرشت سوسکه من رفتم. چون اینجا جای من نیست.

  60. بچه ها سرور سایت داره کش میاد الآن بمن ارور داد ولی چون گرافیکی بود گوشی نخوند

  61. ضمنا آدم وقتی مهمون دعوت میکنه اینجور باهاش برخورد نمیکنه

  62. من برای این پست اسمی انتخاب کردم. پاتغ بر و بچه های باحال شب روشن

  63. امیر رضا رمضانی می‌گوید:

    زده برقارو به اتصالی انداخته بعدش میگه مشکل از برقاست!
    آخه کی تو پریزا میخ میکنه بعد با دوتا سیم میزنه سر فاز و نول؟
    میلاد بدو که میکسر ترکید و چند میلیون پر پر شد!
    آقا با بدبختی ارگ خریده بودم چی کارش داری میکنی!
    بدو کنترو بزن کل برقارو قت کن الآن کلا اینجا آتیش میگیره

  64. میلاد نصرتی می‌گوید:

    سید همی الان میری ی میکسر نو که حتما ساخت آمریکاست میخری میاری افتاد؟

  65. شهاب می‌گوید:

    سلام بهنام خب بیا بگو راستشو بگو دیگه .
    خخخ سعید یه آهنگ گرفتم توپ بندری بزار.
    پخش کنم با سیستم ببین چی میشه .
    ابوالفضل من که گفتم شیرینی تر دوست دارم ؟
    چرا اینارو خریدی .

  66. میلاد نصرتی می‌گوید:

    خخ.‏ اینو.‏ داداش من و امیر و بهنام اجرای زنده داریم تو چی میگی بندری گرفتم.‏ اون استیج پشت سرتو نگاه کن بعد آهنگ بگیر.‏ دیشب کلی ترکوندیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *