درد نامه یا زجر نامه … مکافات یا مجازات … عذاب الهی یا آزمون الهی

با سلام و عرض احترام خدمت یکایک شما دوستان شب روشنی.
با آرزوی بهترین ها برای شما بهترین ها.
امید که هر کجا باشید و هستید لبتون خندون و دلتون شاد باشه.
شکلک نفس عمیق اول بسم الله … خود کرده را تدبیر نیست.
یه پنج شیش ماهی هست که گرفتار دوا دکتر شدیم یه پامون خونه یه پامون مریض خونه وا شده.
داستان از اونجا شروع شد که مادر شنگول رفت سر کار پیتزا بخره بیاره .. جدی از اونجایی که ما سه چهار سال یه کله روزی ۱۵ تا ۱۶ ساعت پشت سیستم بودیم با این رباط های صوتی سر و کله میزدیم .. حساب کردم دیدم وزارت راه و ترابری هم با اضافه کاری این همه پشت سیستم نمیشینه که ما نشستیم … فقط موقع خواب پشت سیستم نبودم … یکی موقع خواب یکی هم موقع عذا خوردن و اینا … ما باقی لحظه ها صبح تا شب شب تا صبح تو مجازی بودیم!

کم کم از اونجا شروع شد که وقتی میرفتم آرایشگاه واسه اصلاح .. وقتی رو صندلی میشستم از صدای ماشین ریش تراش که دور سرم میچرخید دیدم استرس میاد و کم کم جایی میرسید که چندین بار فشارم شوت شد پایین .. این علایم رو میدیدم اما بی خیالی طی میکردم میگفتم وللش بالاتر از سیاهی که رنگی نیست.
یا خیلی وقتا تو گروه ها سر مباحث کوچیک و جزیی برو بیایی درست میشد و یه اتفاق هایی میفتاد یا یه حرفایی زده میشد که نباید میشد که الان بهشون عمیق نگاه میکنم میبینم از کاه کوه ساخته بودم,
البته این بخشی از ماجرا بود که به اعصاب مربوط میشد تا اینکه کم کم دو سه بار دیدم خیلی خراب شده مثلا رفیقم که کنارم روی تخت نشسته بود صحبت کرد فکر میکردم جلو پنجره هست یعنی تمرکزم دو متر جابجا شده بود یا لیوان و گوشی که دستم بود نیم متر اون ور تر تصور میکردم.
اینم به بخش اعصاب مربوط میشد .. یکی دو جا گفتن توهم میزنی گفتم خره صبر کن حرفام تموم نشده .. چون زمانی که کسری خواب داشتم نخوابیده بودم و یا گرسنه بودم اینجور میشد.
البته نا گفته نمونه تو این دو سه سال هم مشروب بازی زیاد کردیم یه زمانی بود ناشتا سلامتی این و اون میزدیم تا اینکه سلامتیمون رو از دست دادیم.
از طرفی رفتم آزمایش معده بازی اینا گفتن معدم سوخته و التهاب داره … راستش شنیده بودیم طرف دلش میسوزه و ترحم اینا اما نشنیده بودیم معده بسوزه …
خلاصه از طرفی التهاب معده از طرفی کبد چرب از طرفی غلظت خون بالا از طرفی اعصاب و تمرکز و از طرفیمیزنه به قلب و ریه تنگی نفس از طرفی یکی دو تا مورد بماند همشون دست به دست هم دادن تا ما رو زجر کشمون کنن.
تو این چهار سال بدون هیچ تحرکی بدون هیچ مراعاتی دو پرس دو پرس غذا میلوبوندیم بدون هیچ ملاحظه ای
وزنم که ۱۰۵ کیلو بود شدش ۹۰ کیلو .. سه کیلو رو خودم کم کردم سیزده تاش هم به لطف این مریضی کم شد یه کیلو میزاریم ضایعات یا همون چرب بودن وزن.
یه وقتایی خوبم از پهلوون پهلوون ترم یه وقتایی از عاجز عاجزتر … همه دلخوشیم تنهاییم بود .. الان یه گوشه آروم میشینم ولی آرامش نیست .. وقتی نفس تنگ میشه دیگه انگار تو این دنیا نیستم .. راستی اینم بگم که اواخر که مشغول تایپ کردن میشدم قلبم تیر میکشید .. نمیدونم شایدم شکست عشقی تایپی بوده!
ای کاش از حول ته دیگه توی دیگ نمیفتادیم .. ای کاش شبی دو سه ساعت وقتم رو پای مجازی میزاشتم .. نه اینکه بد باشه مجازی نه خودم به خودم بد کردم .. وگرنه از این مستقل شدن تا این هم سرگرمی همش از مجازی بود اما ای کاش مثل همه شبا میومدم پای سیستم میشستم صبحش میزدم از خونه بیرون.
قبل از اینکه خودم خسته بشم اطرافیان و خانوادم رو خسته کردم .. از بس نالیدم از بس دنبال این مریض خونه اون مریض خونه کشوندم از بس با این دکتر سر و کله بزن با اون شاخ به شاخ شو خسته کردم .. اوایلش خیلی آزاد خرج میکردم تا الانش یه سه چهار تومنی پیاده شدم .. اوایل فکر میکردم فلان آزمایش رو بدم دیگه حله یا خیر سرم بیمه تکمیلی دارم میرم از بیمه میگیرم . اسمش رو هم میزارن بیمه تکمیلی .. اما بیمه تکمیلی نه دارو نه ویزیت رو میده فقط آزمایش ها رو اونم بیست سی درصد برگردوند بهم …
اوایل سخت بود که بخوام دولتی برم شیش ساعت بشینم صدا کنن … چون خداییش تو آژانس که هم بودم فقط خدا خدا میکردم که زود برسه پیش دکتر … نصف بیشتر مخارجم پای هزینه آژانس و کرایه ماشین رفت … ما باقیش هم پای آزمایش و دارو ویزیت رفت …
با خواهش با زبون نرم ازشون خواستار این بودم که بستری کنن تا تمام چکاپ کامل بگیرن دیگه هی نرم نیام کلی اذیت نشم .هزینه نکنم . خیر سرم دفترچه تامین اجتماعی دارم بیمه تکمیلی هم رنوش خورده . اما انگار نه انگار میگفتن باید ویزیت بشی . آخراش دیگه با دعوا و داد و بیداد خواستم .. مرتیکه وهابی بهم میگفت تو از قص خودتو زدی به مریضی .. اینو که گفت حیف زن و بچه اینجا نشسته .. نه ولی به خودش بدوبیرا بار کردم .. … گفتم فکر کردی کارتون خوابیم که اینجا چتر بشیم .. آخه اشتباه از منم بود مثلا با اینکه رو تخت زیر سرم بودم شعر میخوندم با ننم میگفتم نیشم وا بود اما نه به این منظور که درد ندارم و خوشم اشتباه بعدیم این بود که هر بار یه بیمارستان میرفتم ولی بعد فهمیدم که فقط و فقط باید یه بیمارستان میرفتم نه هر بار یه بیمارستان .. بالای ده پونزده تا بیمارستان رفتم … هر چی بیمارستان تو تهران بود فتح کردم !مدال هم دارم
یه خاطره از آمبولانس بگم .. دیگه وسطاش گفتم بزار بیان با آمبولانس ببرن بیشتر رسیدگی کنن .. خلاصه زنگ زدیم اومدن نصف شب هم بود گفتیم کسی خبر دار نشه خیطه … خلاصه اومدن با هزار ماجرا و سیم جیم سوار آمبولانس شدیم .. من با ننم بودم . خلاصه یه چند دقیقه که از محل دور شدیم .. یهو بی اختیار بغضم ترکید نعره میکشیدم .. موش بدو گربه تو رو نگیره .. بعد راننده آمبولانس هم مثل این فیلمای خرکی خارجکی دستی میکشید تند میرفت خلاصه اونم دید حال ما خوش نیست گازشو گرفت اما جای دندونش نمونده .. جالب بود ننم میگه نمیدونستم به حالت گریه کنم یا به حرفت بخندم … ننم میگه تو اون حال که حالت خراب بود میگفتی عمو عمو .. عمو ناموسن آژیرت رو بزن روشن کن .. یه دو سه دقیقه ای کیلید کرده بودم بهش .. میگفتم روشن کن بعد گاز بده جون عمو .. نمیدونم رو چه حسابی ساعت دو نصف شب خواستم که آژیرش رو روشن کنه . خوب خره خیابونا خلوته کسی نیست اون بدبخت هم صد و بیست تا پر کرده بود .. خلاصه خوش گذشت ..
خلاصه به هر مریض خونه که میرسیدیم یه سرم میزدن حالمون یخورده بهتر میشد فرداش میگفتن هری شما آزادی … اما چه فایده که یکی دو روز خوب بودم .. مورد داشتیم فشارم به هفت و هشت هم رسید ..
ظاهرم از یه آدم سالم سالم تره اما مثل شمعی که از تو میسوزه . یه مرضی که مثل خوره وجودم رو آروم آروم میخوره
یه تشکر هم از رفقای خوبی که زنگ زدن جویای حال شدن دارم که با زنگشون و احوال پرسیشون باعث دلگرمی شدن … تعداد زیاد هستن ولی دمتون گرم .. انشا الله که بلا نبینید .. یع تشکر دیگه و بخصوص از داش رضای قادری دارم که همیشه مرتب زنگ میزنه و با راهنمایی های پزشکی و همدلی هاش ما رو مورد لطفش قرار داده .. انشا الله خدا بهترین ها رو واسه تک تک دوستان رقم بزنه.. یه عذر خواهی هم از اونایی که بی دلیل حالشون رو خراب کردم . حرفایی که نباید زده میشد اما شد.
راستش تو این چند ماهه خواستم حالم خوب بشه بعد بیام ختم بخیر صحبت کنم و ماجرا رو بگم اما بدتر شدم بهتر نشدم … الان هم احتمال خیلی خیلی زیاد سیستم رو بفروشم بره تا یه مدت زیاد بدون سیستم باشم اگه زنده موندیم و خوب شدیم دوباره میام روزی دو سه ساعت پاش میشینم ..
دلم واسه آموزش ها واسه کامنت هاواسه شب روشن و شب روشنی ها تنگولی شده بود … اما اگه رفتنی شدیم ناموسن پست ترحیم بزنید بیاید تو کامنت ها فاتحه بخونید روحم مجازی شاد بشه.
الان هم از روی سر ادب و احترام و حرمت نون و نمک شب روشن این پست رو زدم تا بی خبر نرفته باشیم .. راستی شایدم بعضی ها این پست رو بخونن شاد بشن و بقولی دشمن شاد بشیم … بازم یه نفر رو هم شاد کرده باشیم باز یه نفره
تو تنهاییم از خدا خواستم بهم مرگ با عزت بده .. میدونم خودم تقصیر کارم خودم به خودم بد کردم .. اما وقتی خودم رو با خیلی های دیگه مقایسه میکنم میگم پس چرا من … بازم میگم اگه مقصر خودم باشم خدا خوب مرگ رو بده دیگه چرا ما رو اذیت میکنی .. منی که عاشق زندگی بودم الان عاشق و آرزوی مرگ دارم … خیلی سخته خواب باشی یهو توی خواب احساس تنگی نفس کنی بپری از خواب خوف و وحشت سر تا پات رو فرا بگیره نفهمی زنده ای یا مرده .. سخته توی خواب ریه و قلبت بلرزه درد بگیره از تو خواب بپری .. سخته موقع خواب تمرکزت رو به نفس کشیدن ببری تا خوابت ببره .. سخته بخوای یجا ذوم کنی تا اعصابت راحت بشه و بتونی فکر کنی اما مغزت مثل پرنده وحشی که یجا نمیتونه بشینه هی خودش رو به در ویوار میکوبه
به هر کس و ناکس رو زدیم همه جوره اما انگار شهر به خواب فرو رفته ..
باز اما یه امیدی ته دلم هست که میگه ممل خدای تو هم بزرگه تحمل کن خوب میشی …
تو این دو سه ساله هم ده بیست بار خواب دیدم دارم پرواز میکنم و مثل کفتر بال دارم اما به سختی پر میزنم و چند بار هم خوردم زمین از آسمون یکی دو بار هم دیدم ملت دنبال سرم دارن میدوون بگیرنم … بعد با خودم گفتم توی خواب هم بی خیال ما نمیشن … وقتی به تعبیر خواب رجوع کردم چند تا معنی داشت .. اولی اینکه زن طلاق بدیم که بابامون زحمتش رو قبلا کشیده .. دومی مرگ در جوانی هست سومی عزت و بلندی هست .. که همون دومی واسه ما قرعه میفته .
یه آهنگی هم توی یه مراسم بودیم که دوستمون معلول جسمی حرکتی بود به اسم سراب خونده که قشنگه چند ماهه یه کله میگوشمش .. اینم یادگار ما بشما …
آهنگ سراب محسن فرهادی
لینک دانلود
خلاصه اول از تک تک شما التماس دعا دارم توی این شبای عزیز بعدش امیدوارم که در آینده پست بهبودیم رو بزنم با دعای خیر شما.
اگه بدی هم از ما دیدین که کم ندیدین حلال کنید
ما رو از دعای خیرتون فراموش نکنید.
یا حق.

درباره ممل آمریکایی

سلامی دوباره بهمراه تولدی دوباره ,,, محمد معروف به ممل البته آقا محمد کشمش دم داره ... سال 66 به دنیا آمدیم ولی دنیا بما نیامد ,,, در سال 84 سن 18 سالگی بر اثر تصادف با موتور لامپای سورتمون خاموش شدن در عوض لامپای صیرتمون روشن شدن شدیم روشندل ... نابینایی رو معجزه زندگیم که حاصلش عشق آسمونی شد میدونم ,,, معجزه اونی نیست که خدا یچیز رو به آدم بده واسه ما گاهی معجزه اونی هستش که چیزی رو از آدم بگیره ... متاهلم , سال 97 ازدواج درون گروهی داشتم ,,, واسم آرامش درونی مهم تر از آسایش بورونی خوشم و شوخم . . خدمت به خلق خدا رو بهترین و بالاترین ارزش انسانی میدونم... سال 85 بشکل دلی شروع به نی زدن کردیم گروه موسیقی ضامن آهو رو تشکیل دادیم تدریس نی و اجرا مراسم ختم و مولودی داریم .. اینستاگرام تلگرام و آپارات ZAAMENAAHOO بیمه از کار افتاده ام اما از پا نیافتاده ام اصالتا شمال شرق ایران مشهد الرضا و بچه جنوب غرب تهران تماس و تلگرام 0 935 77 57 837 یا حق
این نوشته در اطلاع رسانی, اینترنت, پزشکی و سلامت, حرفای خودمونی, خاطرات, درد دل, دسته‌بندی نشده, رایانه, روان شناسی, زندگینامه, طنز, عاشقانه, علمی, گفت و گو, مسائل مربوط به نابینایان عزیز ارسال و , , , , , , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

32 دیدگاه دربارهٔ «درد نامه یا زجر نامه … مکافات یا مجازات … عذاب الهی یا آزمون الهی»

  1. کورش می‌گوید:

    درود. داش ممل امیدوارم که دیگه پیامی نبینم که نا امید باشی روزی رو ببینم که از همیشه بهتر و سالم تر باشی خدا خودش پشت و پناهت باشه همیشه برات دعا میکنم و منتظریم که ببینیم زودتر خوب بشی و از قبلت هم قویتر و بهتر باشی. کاش کاری از من هم بر بیاد و برات انجام بدم اگر هر کمکی از من بر اومد بگو تا در خدمت باشم دیگه تو رفیق مجازی نیستی واسم رفیق حقیقی هستی به قول داش شهیار ما سه جور رفیق داریم نونی جونی و سلامی تو دیگه رفیق جونی ما هستی و هر وقت خبر ناراحتی ازت میبینیم ناراحت میشیم و با خوشحالیت هم خوشحال میشیم پس زود خوب شو و قویتر برگرد داداش به امید سلامتیت هر چه زودتر.

    • ممل آمریکایی می‌گوید:

      سلام داش کورش .. خیلی نوکرم داش
      چی بگم حاجی .. ما که ارادت داریم به شما با داش شهیار و امیدوارم باز روزی برسه که با سلامتی دوباره بیام و از نزدیک زیارتت کنیم داش
      نا امید نیستم حاجی خسته ام خسته
      از روزای مریضی تکراری خستم ..
      فقط از دعای خیرت فراموشمون نکن داش . قربون معرفتت که اومدی
      یا حق

  2. محمد حسین می‌گوید:

    سلام ممل جون امیدوارم زود خوب بشی و باز سالم و سلامت برگردی چاکر تو داش قاسم

  3. علی سعدالله خانی می‌گوید:

    سلام شب روشن و شب روشنیها
    و سلام به داش ممل گلم که خودش میدونه چقدر برام عزیزه
    شرمنده داش ممل که با این ارتقا اندروید دیگه درست نمیتونم باهاش کار کنم
    وگرنه حسابی زنگ کشت میکردم
    حتی به پدر پیرم هم خیلی وقته نمیتونم زنگ بزنم
    خلاصه حسابی شرمندت هستم
    دیگه این که باید بدونی بیشتر از نصف مریضی تلقین هست
    وقتی همش بشینی یه جا و بهش فکر کنی
    اگر بخواد بره شما نمیذاریدش
    پس همون که گفتم بزن بیرون از خونه پیادهروی پارک بازی تفریح بیرون از خونه
    اینطوری حالو هوات عوض میشه کمتر فکر کن بزن به بیخیالی
    برو تو کاره ورزش هوازی
    همین پیاده رویی
    صبح های زود برو توی این پارک ها که وسایل ورزشی دارند
    راستی روزی یدونه قرص آس پیرین بخور برای قلزت خون مفید هست
    یعنی کمک میکنه که خون قلیز نباشه
    الان منم دارم میخورم دکتر علنا گفت بخور تا سکته نکنی
    انگار باهام ندار بود مرتیکه
    مریضی همینه داش ممل
    یه هو میاد و خرده خرده میره
    ما خودمون هم میتونیم به سریعتر رفتنش کمک کنیم
    با زیادی گیر ندادن بهش
    با تلقین نکردن به خودمون
    که من دیگه خوب نمیشم
    یا دیدی چطور شد جوون جوون مریضی ریخته سرم
    خلاصه نبینم ناراحتی تو
    توصیه های جدی رو ایمنی بگیر
    منتظر پست باحال بعدی ی داش ممل گلم هستم
    شاد و پاینده باشی
    یا علی

    • ممل آمریکایی می‌گوید:

      سلام عمو علی بزرگوار
      خیلی مخلصیم
      اختیار داری شما .. مشتی هستی
      خاکتیم عمو .. همین که حضور داشتی همین جا و تماس های قبلی مال ما دنیایی ارزش داره عمو
      درسته عمو شما درست میفرمایی .. اما گرفتاری من بحث یکی دو روز یا یکی دو هفته نیست عمو
      شیش ماهه که دارم سر میکنم و صبر میکنم تا بهتر بشم امااین بار دیگه با قلب و ریه شوخیش گرفته عمو
      خدایی منو توپ و تانک تکون نمیداد همیشه به مشکل میخندیدم اما الان درد سر تا پام رو گرفته .. از همه مهمتر آرامش فکری نیست
      تو اون یه ماهه اول کنار موهام همشون سفید شدن از اعصاب
      بازم نیشم وازه میگم مرگ ترس نداره و واقعا هم نداره ولی همین الانش هم که دارم تایپ میکنم قلبم تیر کمون میکشه
      اوایل که اینجور خراب نشده بودم دوچرخه ثابت گرفتم از این یارو دراز نشست دمبل اینا گرفتم که کار کنم اما اونم اینقدر سنگین نرمش کردم که یه هفته زمین گیر شده بودم کمرم رگ به رگ شده بود .
      شیش ماهه دارم میجنگم بعد از شیش ماه خسته ام
      قرص هم اینقدر جم کرده بودم رفیقام میگفتن یه داروخونه بزن برد میکنی .. اسپرین هم چند شب انداختم اما معده فحشم داد و دیگه نتونستم بندازم .. میگم که از هر جهت محاصره شدیم
      ممنون از حضورت عمو علی بزرگوار
      یا حق

  4. هادی ندیمی می‌گوید:

    سلام مملجان
    ایشالا هرچه سریعتر حالت بهبود پیدا کنه

  5. رضا می‌گوید:

    سلام داش ممل گلمون انشا اللاه به زودی خوب میشی و دیگه درد نمیبیمی توی این شبا عزیز حتما همه بچه ها دعات میکنن

  6. رضا نظری می‌گوید:

    بابا بیخی داش ممل با مرام که نباید اینطوری باشه کهههه
    رفتن مفتن حرف نزن که بقول معروف بدجور آب روغن قاطی میکنما.
    داش با مرام! توصیه های پزشکی رو جدی انجام بده تا بیشتر ببینیمت.
    داروها ، بیرون رفتن و غیره …
    خععععلی مخلصیما

  7. بهنام نصیری می‌گوید:

    سلام. درکت میکنم داداش. درکت میکنم.
    کاش بشه برگردی و دوباره تو میکروفونت فوت کنی بگی: فوت فوت، صدا میاد داش؟ همین واسم کافیه.
    خودتو نباز مرد. خودتو نباز

    • ممل آمریکایی می‌گوید:

      سلام داش بهنام عزیز
      الو صدا میاد داش فوت ممل فوت کرد .. فوت میگم مرحوم شدم
      داداش امیدم باز به همون بالا سری هست اما قلبی که مدام تیر بکشه نفس تنگ بشه فوت فوت باید کرد
      حتما داداش از دعای خیرت فراموش نکنی ما رو
      قربون معرفتت
      یا حق

  8. عسکری می‌گوید:

    سلام ممل جان! نبینم این قدر نا امید باشی و از مریضی حرف بزنی. امیدوارم روزی برسه که پست بهبودیتو توی سایت ببینم. ضمنا بهنام هی گفت فوت فوت؛ یاد یه نکته افتادم و اون نکته اینه: من توی کنفرانس ها زیاد ادای تو رو در میارم. راضی باش! حتی به یادت توی میکروفون فوت میکنم و تیکه ای از آموزش snap shot رو هم برای بچه ها میام.

    • ممل آمریکایی می‌گوید:

      سلام عسکر بابا
      نا امید نیستم داداش . دردمندم …
      انشا الله .. خدا از دهنت بشنفه
      نه داش این بار فوت کردی اجماعا صلوات بفرستید .
      راحت باش داش .. کارت درسته
      التماس دعا یا حق

      • زهرا سادات می‌گوید:

        سلام از پستتون و صحبتتاتون مشخصه که خیلی ناامیدید و کاملا بهتون حق میدم. وقتی آدم مدام بیمار باشه و فکرش و کل زندگیش مشغول دکتر و دوا باشه دیگه زندگی براش معنا پیدا نمیکنه دیگه ناامید میشه دیگه منتظر آینده قشنگ نیست و دیگه نمیتونه و نمیخواد که برنامه ریزی کنه واسه کارهایی که باید انجام بدهو آرزوهایی که باید بهشون برسه. اما و اما در این لحظات نعمت واقعی حس دست خداست وقتی میبینی که هیچکس نمیتونه برات کاری بکنه و امیدت از همه قطع یا کم میشه یک نفر صدات میزنه یک نفر دستتو میگیره و میگه ببین من هستم و تا هستم غمت نباشه. همون جور که خودتون هم در پستتون گفتید خدا تنها امید و یار شماست دستشو محکم بگیرید خدا بهترین کمک دهنده و نجات دهنده هست. انشا اله به زودی خیلیییییییی زود مثلا همین یک ساعت دیگه پست سلامتیتونو بخونم

  9. سلام بر داش ممل عزیزتر از جانم.
    ببین داداش تو زندگی امید و داشتن روحیه خوبه.
    من حقیقتش نمیخوام امیدواری الکی بدم. ولی میخوام یه چیزی برات بگم که شاید خوب باشه.
    ببین سال ۸۳ زن دایی من سوخت ۶۵ درصد.
    جوری که عفونت کرد و تا ۸۵ درصد رسید.
    ولی روحیه خیلی خوبی داشت و میگفت و میخندید انگار نه انگار سوخته.
    آخرش جوری شد که حالش بد شد و کمک نفس زدند و دکتر گفت برید آماده بشید که ایشون میمیره.
    ولی از اونجایی که روحیه خوبی داشت کفن رو پوسوند و خوب شد.
    دکتر هم گفت که کفن پاره شده. الآن بهتر از روزیه که نسوخته بود.
    میخوام بگم مرگ و زندگی دست خداست. و همون خدا انشا الله تو این شبهای عزیز شفات میده.
    پس نگران نباش که خوب میشی و باز هم میای اسکایپ و با هم خوشی میکنیم. انشا الله خدا شفا بده عزیز.

    • ممل آمریکایی می‌گوید:

      سلام سید جون
      قربون تو داش
      من نا امید نیستم . من پی همه چی رو به تن مالیدم … اگه نا امید بودم همون یکی دو هفته اول صدام در میومد .. الانش هم وقتی قلبه میلرزه بندری میزنه بازم نیشم وا میکنم چون میدونم اگه نکنم از اینی که هست بدتر میشه من روزای اول اونقدر خراب بودم که دو سه بار خواستم خودکشی بزنم … باز به شیش ماه پیش بهترم . چون اون وقت فقط معده با کبد بود
      الان شیش ماهه نه چای خوردم نه نوشابه نه کوبیده نه خیلی چیزای دیگه . چون دکتر گفته .. تو این شیش ماهه فقط مرغ آب پز خوردم قیافم شبیه مرغ معلول شده
      هم واسه مرگ آماده ام هم واسه سلامتی . شده باشه شیش ماه یا شیش سال دیگه میجنگم .. اما یه خط از آخرش واست گفتم داش
      فعلا یه سالی برم چون پای سیستم که تایپ میکنم اصلا دستگاه تنفسی یادش میره نفس بکشه ..
      قربون تو سید جون یا حق

  10. سعید پناهی می‌گوید:

    سلام داداش.
    آرزوی سلامتی و دوباره دیدن و شنیدنت رو دارم.
    انشا الله به حق همین ماه عزیز سلامتیت برگرده.

    • ممل آمریکایی می‌گوید:

      سلام داش سعید گندابی
      قربونت داداش ..
      شیش ماه پیش که تازه مریض شدم یه کار اداری پیش اومد مجبور شدم برم . اونجا وقتی صدای پرنده های عجیب غریب میشنیدم انگار از یه فضا و سیاره دیگه اومدم .. همه چی واسم غریب بود
      خوب چهار سال تو یه اطاق خودم رو حبس کرده بودم شب و روز یکی شده بود پشت سیستم . تا اینکه آقا گرگه در رو زد گفت داری مریض میشی ممل
      فعلا تا از این دنیا نرفتم از دنیای مجازی برم یه مدت زیاد بعد اگه زنده موندیم بر میگردم
      بازم محتاج دعای خیر شما رفقا هستم
      یا حق

      • شهاب می‌گوید:

        سلام داش ممل گل . اول بگم که خیلی دلمون واست تنگ شده بود وقتی دیدم پست زدی اول خوشحال شدم که زنده ای خخخ ولی بعد ناراحت شدم وقتی خوندم . داش ممل همون آزمونی هست که خودتم گفتی واست آرزوی سلامتی کامل دارم و امیدوارم که خوبه خوب بشی . مخلصیم زود برگرد که اسکایپ ممل نداره .

  11. ممل آمریکایی می‌گوید:

    سلام داش شهاب تیام مشتی
    منم بمولا دلتنگ جنگولک بازی ها و بر و بچ شب روشن شدم …
    خوشحالم که از زنده بودنم خوشحالی داش والله پایان نامه اینقدر زمان نداره که ما آزمون دادیم .. یه سالی دم و دستگامو بدم بره اگه بهتر شدیم انشا الله بر میگردیم
    چون نابینا فقط یه سایت نابینایی داره با انجمن های نابینایی
    اسکایپم میام داش فوت میکنم … بمولا که عزیزید
    قربون ادبت
    یا حق

  12. داوود می‌گوید:

    سلام اگر خواستید با ان شماره تماس حاصل فرمایید تا با کمک خدا و خود شما مشکلتون و حل کنیم با تشکر
    ۰۹۱۲۴۷۳۹۸۱۳

  13. کیان می‌گوید:

    سلام جوون. با خوندن این پست شما خیلی ناراحت شدم. ضمن تأیید کامنتهای آقایان سعد الله خانی و مرتضوی من هم برایت آرزوی سلامتی دارم. طب سنتی را نیز بشما پیشنهاد میکنم. انشا الله در نبرد با بیماری پیروز شوید. آمین.

  14. مهدی عزیززاده می‌گوید:

    سلام خدمت ممل عزیز. طاعات و عبادات قبول حق. الآن پستت رو خوندم. خیلی متأسف و ناراحت شدم. انشاالله هرچه زودتر سلامتیت رو بدست بیاری. برات آرزوی صحت و سلامتی میکنم.
    گذشتهها رو بیخیال! بنا به فرموده امام علی علیهالسلام که مضمون فرمایششون اینه که: گذشته که گذشت, آینده که هنوز نیومده پس زمان حال رو دریاب.
    هرچی باشه من اوایل فعالیتم در شب روشن رو با دوستی با دوستانی چون شما, سعید پناهی, نصیری و خیلی های دیگه آغاز کردم. بهرحال بازم از اتفاق پیش اومده برات ابراز تأثر میکنم و برات بهبودی آرزو میکنم. ممل جان! ما هم مثل اونچه که در پستت نوشتی دلمون رو یکجهت کردیم انشاالله شما هم دیگه از ما کدورتی به دل نداشته باشی به حق این ماه شریف که دنیا ارزش کدورت و کینه رو نداره. این رو نه اینکه چون همه میگن منم میگم, بلکه بهش چند وقتی میشه رسیدم.
    بهرحال بازم اگه ما رو حلال نکردی, بنده با صراحت آماده ام تا حرفهای تند, و داد و فریادهای تو دوست گرامیم رو بشنوم.
    یا حق.

  15. سعید پناهی می‌گوید:

    سلام دوستان.
    چند دقیقه پیش ممل بهم زنگ زد و گفت سیستمش رو فروخته و دیگه نمیتونه جواب کامنتهاتون رو بده.
    ضمن تشکر مجدد از کامنتهای همگیتون با اجازه خود ممل عزیز و بخواست خودش کامنتهارو میبندم.
    شاد باشید.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.