سلام دوستان عزیز و خوب, من اومدم با یک پست دیگر, این همون پستی هست که همه میخواستند. من در این پست سعی کرده ام از حال و احوال معلولین توی افغانستان بنویسم, تا آخرش اگر حوصله داشتید بخونید, نظر تون رو بگید و اگر توانستید ما را رهنمایی فرمایید که خود رو چگونه از مشکلات نجات دهیم. بیش از این پُر حرفی نمیکنم بفرمایید مطلب رو بخونید.
اوضاع اجتماعی:
در اینجا بدبختانه معلولین محرومترین قشر جامعه محسوب میشوند. دلیلش هم این است که در افغانستان میزان بیسوادی خیلی زیاد است و اکثر مردم اینجا بیسواد هستند به همین دلیل هنوز درست نمیدانند که معلولین رو چگونه درک نمایند. در اینجا همه ای معلولین از این ناحیه رنج میبرند به ویژه نابینایان. برای خیلی از مردم کاملً عجیب به نظر میرسد که ما نابینایان به مدرسه میرویم و درس میخوانیم, موضوع خط بریل و موضوع درس خواندن ما کاملً برای این مردم در این کشور, نو و جدید است.
هیچ کس نه از مردم روشن فکر و نه هم دولت برای قشر معلول تا به حال کاری رو انجام نداده اند که ما بتوانیم خود رو راحت احساس کنیم.
در اینجا برای معلولین مدرسه های ویژه وجود دارد, اما این مدارس آن طوری که باید مفید باشند و مفید واقع شوند نمیشوند, زیرا در این مدارس نه آموزگاران مسلکی وجود دارند و نه هم مواد درسی مفید.
برای نابینایان تنها در سه ولایت افغانستان مدرسه های ویژه وجود دارد که این ولایات عبارت اند از: کابل, مزار شریف و هرات. دسترسی نابینایان در این کشور به موضوعات چون کامپیوتر و غیره خیلی کم میباشد. بدبختانه در این کشور ما از تنها ناحیه ای که خیلی رنج میبریم نداشتن امکانات مورد نیاز ما میباشد, در کشور ما متاسفانه آن چیز های که میتواند دست نابینایان رو بیشتر باز نماید و ایشان رو با جامعه بیشتر در ارتباط نماید اصلً وجود ندارد. امروز رایانه که یگانه راهی است که نابینایان رو میتواند در بسیاری از عرصه های زندگی همکاری نماید در دست خیلی از نابینایان اینجا نیست.
برخورد افراد جامعه با معلولین به ویژه نابینایان در اینجا:
افراد و اشخاصی که از نعمت بینایی برخوردار هستند متإسفانه هیچ توجه به ما نابینایان ندارند, با وجود این که توجه ندارند حتا خیلی از وقت ما را مورد تمسخر هم قرار میدهند که ثثواقعً ناراحت کننده میباشد. در کشور ما نسبت به ثثپسر ها دختر ها بیشتر توحین و تحقیر میشوند, به طور مثال اگر کسی بیبیند که یک دختر در جاده منتظر است تا از آن بگذرد بر علاوه ای این که با او همکاری نمینمایند بلکه میاستند و تماشا میکنند که او چکاری رو انجام خواهد داد, خدا نکند که این دختر در این زمان بیافتد ویا با کسی که از آنجا میگذرد تصادم نماید, چرا که آن زمان است که همه با صدای بلند میخندند و میروند.
خب لازم میدانم در این قسمت یکی از تلخترین خاطراتم رو بیان نمایم, من دو سال قبل میرفتم کلاس اینگلیسی, من تنها نبودم یکی از دوستانم که اون هم نابینا بود همیشه میآمد خانه ای ما و با هم میرفتیم, البطه کلاس انگلیسی که ما میرفتیم ویژه ای افراد نابینا نبود بلکه ما با بچه ها و دختر های بینا داشتیم درس میخوندیم. در یکی از همین روز ها که دوستم سخت مریض بود و به من زنگ زد که من امروز نمیتونم به کلاس بیام گفتم مشکلی نیست من تنها میروم و به استاد هم میگم که غیر حاضر نشوی. من عصایم رو گرفتم و از خونه بیرون شدم همین طور که داشتم میرفتم یک باره با یک کسی که داشت سبزی میفروخت تصادم کردم, او هم بدونی این که از من چیزی بپرسد ویا بگذارد که من حرف بزنم دستم رو گرفت و محکم با سیلی به رویم زد بعد گفت: وقتی نمیبینی چرا از خونه میایی بیرون دیوانه, یکی دیگر از کسانی که آنجا بود حالا نمیدانم که مشتری بود یا دوست اون سبزی فروش با صدای بلند گفت: این ها مقصر نیستند مقصر فامیل این ها است که این ها رو اجازه میدهند که از خونه بیرون شوند, خب میدانند که نابینا است خب بنشانند کنج خونه یک چیزی بدهند تا بخورند و نمیرند. خب این حرف آنقدر روی من تإثیر کرد که که من از همان جا برگشتم خونه و به کلاس هم نرفتم, از اون به بعد تا به حال وقتی از خونه میرم بیرون اون حرف ها مرا اذیت میکند و در ذهنم تکرار میشود.
تحصیلات معلولین در اینجا:
معلولین در این کشور درس میخوانند, نابینایان مدرسه ای ویژه دارند ناشنوایان مدرسه ای ویژه دارند, اما این مدارس همون طور که در بالا هم گفتم اصلً تإثیر مثبت روی این ها ندارند چرا که این مدارس نمیتوانند به افراد معلول آن طور درس بیاموزند که معلول آینده ای درخشان داشته باشند خیلی از کسانی که از این چنین مدارس فارغ شده اند و برای قبولی در دانشگاه امتحان داده اند دوباره ناکام شده و از طرف دانشگاه رد گردیده اند. باز زمانی که از دانشگاه هم فارغ شوند کسی آن ها رو به کار جذب نمینمایند.
زمینه ای کاریابی برای معلولین اینجا:
همان طوری که در بالا هم گفتم معلولین اینجا به ویژه نابینایان بیکارترین مردم این کشور هستند, هرچند که زمینه ای کاری تنها برای معلولین چی که حتا برای افراد سالم هم وجود ندارد اما خب باز هم معلولین بیشترین کسانی اند که بیکار هستند, کسانی که از دانشگاه فارغ میشوند در گوشه ای خونه میمانند زیرا دولت اصلً به این قشر توجه ندارد. اساتیدرو میشناسم که دیگر از پیری نمیتوانند خود شان رو به قول مردم از یک جای به جای دیگر بکشند, این چنین افراد هنوز مصورف کار هستند آن وقت طبقه ای جوان کاملً بیکار هستند. فقط در اینجا کسانی که از ناحیه ای پا معلول هستند برای خود یک کاری رو پیدا کرده اند که اون کار رو هم به زور خود گرفته اند و اون کار هم این است که ماشین های مسافرکشی رو رهنمایی میکنند و بس. که خب این کار از یک نابینا توقع نمیرود انجام داده بتواند.
موضوع ازدواج معلولین به ویژه نابینایان در افغانستان:
در افغانستان ازدواج نابینا کاملً عجیب است, عجیب از این رو هست که این قشر باید کاملً در مورد ازدواج باید تابع تصمیم پدر و مادر باشند و خود شان اصلً حق تسمیمگیری در این مورد رو ندارند. بیشترین قربانی ازدواج در این کشور دختر ها هستند که برای من شخصً خیلی ناراحت کننده میباشد. وقتی یک پسر نابینا بخواهد که ازدواج نماید باید با یک دختر بینا ازدواج کند, یعنی ازدواج نابینا با نابینا در اینجا اصلً ممکن نیست خب وقتی این پسر نابینا با دختر بینا ازدواج کند بعد از سپری شدن چند سال تازه متوجه میشود که این دختر چند سال از او بزرگتر بوده, دلیلش هم این است که پدر ها و مادر ها تا آخرین حد تلاش میکنند که ای قضیه رو مخفی نگه دارند که البطه دیگر دوستان و بستگان ایشان رو در این کار همراهی و همکاری مینمایند, ازدواج با دختر که چند سال از پسر بزرگ باشد هم به این دلیل است که دختران که با او هم سن و سال هستند هرگز راضی نمیشوند با او ازدواج کنند. به همین دلیل پدر و مادر دنبال دختری میگردند که باید یا سنش بزرگ باشد ویا این که اون دختر از زندگی در خانه ای پدر ناراض باشد, مانند کسانی که مادر خود رو از دست داده و نزد مادراندر زندگی نمایند.
در ضمن پدر ها ومادر ها در اینجا بیشتر به این حرف اعتقاد دارند که دختری که چند سال از پسر بزرگتر باشد ویا رنج بیشتر رو دیده باشد شاید خوبتر با پسر شون بسازد.
همون طوری که گفتم در اینجا بیشترین قربانی ازدواج دخترانند, چرا که در اینجا هیچ پسری بینا و سالم راضی نمیشود که با دختر نابینا ازدواج نمایند, اگر هم کسی باشد که با این دختران ازدواج کند دلیلش هم این است که حتمن یک خانم دارد و خانمش قادر نیست تا بچه ای به دنیا بیاورد, ویا این که قبلً یک خانم داشته و حالا خانمش فوت شده و بچه هایش بیسرپرست مانده است, که البطهاینچنین افراد هم خیلی نادر هستند. من شخصً از این مطلب خیلی رنج میبرم, خب آخر چرا باید دختر نابینا فقط با کسی ازدواج نماید که تنها هدف اون شخص زندگی جبری باشد, خب این همه واضح است که این چنین زندگی سراسر جز غم و ناراحتی چیزی دیگری ندارد. من یکی دو تن از پسر های رو میشناسم که قبلً ازدواج کرده اند اما این ازدواج تنها چند ماهی بیش طول نکشیده است, بعداز اون پدر و مادر گفتند ما اشتباه کردیم در ازدواج پسر مون. که حالا دیگر این پشیمانی و ندامت جای رو نمیگیرد.
خب این هم بود در مورد این مشکلات که من در اینجا بیان کردم اما باید برای همه بگویم که این تنها یک گوشه ای از مشکلات معلولین اینجا بود, نمیتوانم بگم که مشکلات ایشان تموم شده است, خب سعی میکنم در پست های دیگر هم از خاطرات و حرف های دیگر دوستانم برای شما عزیزان بنویسم.
تا پست دیگر و حرف دیگر خدا حافظ موفق باشید, نظرات و سؤال هم اگر داشتید در قسمت کامنت ها بنویسید.
16 پاسخ به بیایید در مورد نابینایان افغانستان کمی بدانید