ترانه ای از من با عنوان: برو

بنام خدا.
سلام به شما دوستان گل خودم. امروز براتون یکی از ترانه های خودم رو آوردم که امیدوارم خوشتون بیاد.

.
.
.
.
نام ترانه: برو

سردی دستات واسِ من، گرمی چشمات پیش اون.
عیبی نداره گل من، برو کنارش تو بمون.
دارم بهت میگم رفیق، تورو واسه تو نمیخواد
حالا برو خودت ببین، قرارِ چی سرت بیاد.
برو ولی اینو بدون، پیشت نمیمونه زیاد
نهایتا یه هفته نه، دو هفته عشقِ تو میخواد.
برو ولی اینو بدون، نباشی تو نمیمیره
اگه تنهاش بزاری تو، دستِ یکی رو میگیره.
///
زخم زبونت واسِ من، حرفای خوبت پیش اون
لیاقتِت همونه خوب، برو کنارش تو بمون.
دوروغکی بهم نگو، کسی رو جز من نداری
دیدم باهاش قدم زدی، گفتی بهش دوسش داری.
برو ولی اینو بدون، پیشت نمیمونه زیاد
نهایتا یه هفته نه، دو هفته عشقِ تو میخواد.
برو ولی اینو بدون، نباشی تو نمیمیره
اگه تنهاش بزاری تو، دستِ یکی رو میگیره.
///
دوستان لطفا نظر فراموش نشه. تا پست بعدی خدا حافظتون.

درباره امیرحسین سیدالحسینی

من سید امیرحسین سید الحسینی متولد 10/2/1375 از مشهد هستم. دوران راهنمایی و دبیرستانم رو در مدرسه ی امید سپری کردم و الآن هم در دانشگاه خیام مشهد در رشته ی مترجمی زبان انگلیسی مشغول به تحصیل هستم.
این نوشته در شعر, عاشقانه, موسیقی ارسال و , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

10 دیدگاه دربارهٔ «ترانه ای از من با عنوان: برو»

  1. میلاد نصرتی می‌گوید:

    سلام بر امیرحسین عزیز. آقا انقدر با شعرد حال کردم که ی ملودی تو ذهنم واسش تنظیم کردم.
    بازم از این کارا بکن. چیزی که تعریف داره باید تعریف کرد.
    موفق باشی

  2. ali.gentleman می‌گوید:

    درود واقعا شعرش زیبا بود حتما ادامه بدید
    نیا بارانزمین جای قشنگی نیست؛من از جنس زمینم خوب میدانم،که:دریا، جاده ی تو؛ ماهی بیچاره را در تور ماهیگیر گم کرده…نیا بارانزمین جای قشنگی نیست؛من از جنس زمینم خوب میدانم،که:گل در عقد زنبور است، اما یک طرف سودای بلبل؛ یک طرف بال و پر پروانه را هم دوست میدارد…نیا بارانزمین جای قشنگی نیست؛من از جنس زمینم، خوب میدانم،که:اینجا جمعه بازار است و دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه میدادند…نیا بارانزمین جای قشنگی نیست؛من از جنس زمینم خوب میدانم:در اینجا قدر مردم را به جو اندازه میگیرند…نیا بارانپشیمان میشوی از آمدن؛زمین جای قشنگی نیست؛در ناودان ها گیر خواهی کرد…نیا باراندر اینجا قدر نشناسند مردم؛در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه میگیرند…نیا باران زمین جای قشنگی نیستمن از اهل زمینم خوب میدانمدرختان با تمام حجب و شرم خویشدرون خاک پنهان پلید خویش را پنهان نموده سر به خوش رویی به سوی آسمان بردند.نیا باران زمین جای قشنگی نیستمن از اهل زمینم خوب میدانمکه جوی آب …این یکتا روتن صاف و بی کینهو این آیینه ی احساسبه هر گل می رسد در راه دلش را می برد با این نپای خنده انگیزشو گل را می کند وابسته با چشمان براق و سحر خیزش.نیا باران زمین جای قشنگی نیستمن از اهل زمینم خوب میدانمکه دریا می خورد بارانزمین هم می خورد باران و می رویاند این حرزه علف ها تا مزارع را کند ویران.نیا باران… نیا باران… نیا باران??

  3. سلام.
    من از این دسته شعرها خیلی دوست دارم.
    بازم اگه همچین شعرهایی سرودید، حتما با ما هم به اشتراک بزارید.
    ممنون.

  4. بهنام نصیری می‌گوید:

    سلام
    عالی بود
    واقعا جای حمایت داره.
    کاش یکی تنظیمش کنه کاراتو خونده بشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *