سلامی دوباره، به همه ی شما دوستان عزیز.
بازم من اومدم؛ اما این بار، قول میدم شیطونی نکنم و آروم باشم.
یه چند تا سوال، در مورد شما ذهنم رو مشقول کرده؛ که اگه اجازه بدین، بپرسم.
اولیش اینه که شماها، چطوری بدون اینکه ببینید، همه جا میرید؟ بابا! من یه لحظه تو خونه، چشم هامو بستم؛ همش میخوردم به در و دیوار. اما میبینم آقای نصیری، میلیمتری موانع رو رد میکنه.
اگه همش ایشون رو مثال میزنم، ببخشید. آخه تنها نابینایی هستند که از نزدیک، دیدم.
مورد بعدی که بدجوری فکرم رو مشغول کرده، چیزیه که خداییش اگه چشم نداشته باشی، غیر ممکنه بتونی انجامش بدی. اون هم فهمیدن حالتها هستش.
چیجوری توضیح بدم؟ مثلا برام خیلی جالب بود که یکی از بچه ها، اومده بود سوال جواب بده؛ تو کلاس، همین امروز، یهو آقا گفت: نگاهت به من باشه!
به خدا هممون خشکمون زد؛ چون اون، واقعا داشت اینور اونور رو نگاه میکرد؛ که بچه ها بهش برسونند.
مورد بعدی رفت و آمدتونه.
من، میدیدم روزایی که کسی دنبال آقای نصیری نمی اومد، از ماها راحتتر میرفت درست دم همون ایستگاه تاکسی که میخواست. خب اینو که دیگه باید ببینی که الان کدوم ایستگاه هستی.
مورد بعدی اینه که اون عصا رو اگه شما تو دستتون نگیرید، چی میشه؟
یه سری توضیحات، اول مهر آقا سر کلاس داد؛ اما من، در حال حرف زدن بودم؛ هیچ چی نفهمیدم.
یه چیز دیگه.
تو دسته بندی های سایت، یه چیزی دیدم به نام بازیهای مخصوص نابینایان.
خب اینا چه شکلی اند؟
من یکیشو دانلود کردم؛ ولی میترسم نصب کنم.
فعلا، همین ها باشه؛ تا بیام اون پایین بیشتر بپرسم.
اگه سؤالهام ناراحتتون کرد، ببخشید.
ورود یا ثبت نام
جستجو
آخرین کسانی که نظر دادن
- حسن ذوالفقاری در پیام تسلیت: به مناسبت اولین سالگرد درگذشت والده ی محترم جناب آقای هاشم فرهمند و دانلود آهنگ مادر از حمید غلامعلی
- حسن ذوالفقاری در پیام تسلیت: به مناسبت اولین سالگرد درگذشت والده ی محترم جناب آقای هاشم فرهمند و دانلود آهنگ مادر از حمید غلامعلی
- احمد جهاندار در معرفی یه بازی کاملا بینایی!
- احمد جهاندار در معرفی یه بازی کاملا بینایی!
- Kiana در جواب معمای این هفته و اعلام برنده
- ابوالفضل در معمای این هفته و یک جایزه برای پاسخ دهنده
- سید مجتبی لاجوردی در ترفند: حل مشکل عدم تغییر زبان در کیبورد فابریک سامسونگ
- مهرزاد در برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن.
- مهرزاد در برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن.
- سارا شاهپورجانی در برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن.
- مهرزاد در برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن.
- سوگل در دانلود یه آهنگ توپ از خودم
- معین در دانلود کتابهای درسی پایه ی دهم؛ رشته ی علوم انسانی، به صورت صوتی
- سارا در طرح یه مشکل نرمافزاری و ارائه راه حل آن: چرا کامپیوترم فرمان پرینت رو اجرا نمیکنه
- ابراهیم گلمحمدی در برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن.
-
آخرین مطالب سایت
- برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن. پنجشنبه, ۴ فروردین ۱۴۰۱
- دانلود آموزش صوتی در مسیر بورس، گام هشتم TSETMC, سایت تی ام سی سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹
- ۱۲۰ روز تعطیلات خود را چگونه گذراندم؟ دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۹
- معرفی و آموزش صوتی کالر آیدی گویا یکشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹
- سورپرایز بورسی ما به شما ، دانلود یک پکیج آموزشی در خصوص تکنیکال مخصوص نابینایان جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۹
برترین نویسندگان پست در شب روشن
- سعید پناهی (183 Posts)
- بهنام نصیری (137 Posts)
- مهدی عزیززاده (99 Posts)
- میلاد نصرتی (92 Posts)
- مدیریت سایت شب روشن (84 Posts)
- امیر رضا رمضانی (72 Posts)
- سید مجتبی مرتضوی (52 Posts)
- مهدی سعادت (51 Posts)
- مینا (45 Posts)
- ثنا (42 Posts)
- جواد حسینی (38 Posts)
- جواد نوعی (27 Posts)
- عطا (22 Posts)
- ابوالفضل سعيديفر (22 Posts)
- شفیعی (21 Posts)
آرشیو ماهانه
موضوعات سایت
مطالب تصادفی
- هرکی از مرگ نمیترسه وارد بشه
- دانلود آهنگ امام رضا (ع), اجرا شده توسط گروه هنری روح افزا۱
- بوق, بوق, کجا, وایسا تکلیف منو روشن کن
- اوپن سورس و انواع آن
- گوشی برای فروش حتما بخونید
- افتتاح نمایندگی شرکت نماد فناوری در اصفهان
- خاطره ی وحشت در مسافرت قسمت دوم
- تجربه من از کار کردن با سرویس چاپار: سرویس ایمیلی ایرانی
- زودتر از موعد/ چالش از ما، واکنش از شما، قسمت اول
- ثبت نام کلاس های طراحی و برنامه نویسی وب
عضویت در خبرنامه ی سایت شب روشن
آخرین مطالب سایت فیلم و سریال صوتی ویژه نابینایان
-
دانلود فیلم سینمایی هتل به صورت توضیحدار.
منتشر شده در Tuesday, 10 December 2024
-
دانلود سریال در انتهای شب به صورت توضیحدار, قسمت پنجم اضافه شد.
منتشر شده در Monday, 9 December 2024
-
دانلود سریال زخم کاری فصل چهارم مجازات به صورت صوتی قسمت اول
منتشر شده در Friday, 6 December 2024
-
دانلود فیلم روز ششم به صورت توضیح دار
منتشر شده در Wednesday, 13 November 2024
-
دانلود سریال قهوه پدری به صورت صوتی. قسمت اول اضافه شد
منتشر شده در Monday, 4 November 2024
-
دانلود فیلم یک عاشقانه ساده به صورت توضیح دار
منتشر شده در Friday, 11 October 2024
-
دانلود سریال تبریز در مه به صورت صوتی و کامل
منتشر شده در Thursday, 10 October 2024
-
دانلود سریال بازنده به صورت صوتی. قسمت اول اضافه شد.
منتشر شده در Friday, 20 September 2024
-
دانلود سریال گردن زنی به صورت صوتی. قسمت اول اضافه شد.
منتشر شده در Friday, 13 September 2024
-
دانلود فیلم نارگیل ۲، به صورت توضیح دار
منتشر شده در Tuesday, 10 September 2024
-
دانلود سریال مرداب به صورت توضیح دار. قسمت اول اضافه شد.
منتشر شده در Monday, 19 August 2024
-
دانلود سریال لالایی به صورت صوتی قسمت اول اضافه شد
منتشر شده در Monday, 19 August 2024
-
دانلود سریال خاتون به صورت کامل و توضیح دار
منتشر شده در Monday, 19 August 2024
-
دانلود سریال قربت به صورت صوتی. قسمت اول اضافه شد.
منتشر شده در Friday, 9 August 2024
-
دانلود سریال داریوش به صورت صوتی. قسمت اول اضافه شد.
منتشر شده در Wednesday, 17 July 2024
-
دانلود فیلم سینمایی هتل به صورت توضیحدار.
سلام خندان جان تسلیت میگم ایام محرم رو. بابا! سؤالبارون کردیااااا! خدمتت عرض کنم که در مورد سؤال اولت باید بگم که دیگه برا ما عادی شده ندیدن. یعنی چون از اول نمیدیدیم یا مجبور به ندیدن شدیم عادت کردیم. دقیقاً مثل کسی که دست نداره اما با پا نقاشی میکشه یا قاشق برمیداره غذا میخوره و…. مطمئن باش اگه خدای نکرده یه روز مجبور بشی نبینی یا بذار اینطور بگم که اگه مثلاً ۲-۳روزی مجبور باشی در تاریکی مطلق بسر ببری عادت میکنی. یعنی مجبوری عادت کنی وگرنه ناامید و سرخورده میشی.
در مورد سؤال بعدت: ببین من متوجه شدم منظورت چیه. چون این مورد دقیقاً روزانه باهاش سر و کار دارم. ماها معمولاً از شیوه صحبت کردن افراد یا طرز بیان مطالبی رو که دارن به ما میگن پی به حالتشون میبریم. حالا چون بقول خودت نیاز شدید به بینایی احساس میشه این پی بردن ما به حالات افراد از روی صحبتشون اوایل با خطا همراهه یعنی ممکنه من از نوع و ژست صحبت کردنت مثلاً متوجه بشم تو عصبانی هستی یا به من بیاعتنایی میکنی یا… و این متوجه شدنم ممکنه اشتباه باشه یا ممکنه درست باشه. حالا هرچی من نابینا با افراد بیشتری سر و کار داشته باشم یا هرچی بیشتر در معرض این آزمون و خطاها قرار بگیرم برداشتم درستتر و دقیقتر خواهد بود, به طوری که شما احساس میکنی من شما رو میبینم! لذا بهنام جان هم اینقدر در این کار ممارست و تمرین کرد و اینقدر در دانشگاه و محافل عمومی با افراد زیادی سر و کله زد تا الآن رسید به جایی که شماها از اینکه بهتون میگه فلانی نگاهت به من باشه متعجب میشید. اما جالبه که بدونی من اصلاً تعجب نکردم! این از تیزهوشی و زیرکی بهنام جان حکایت داره. بیخود نیست که بهش میگم: بهنام خوشنام!
بابت سؤال بعدت: ببین اینم مانند سؤال قبلی به تمرین فرد بستگی داره. الآن ببین شما چون همیشه تو خونت با چشمای باز راه میری هیچ مشکلی برات پیش نمییاد حالا چشمانت رو ببند و سعی کن محیط خونه رو با دقت بری و بیایی. مطمئن باش چند باری که این کار رو بکنی, و چند بار به در و دیوار بخوری آخرالامر فوت آب میشی بطوری که چشم بسته مثل برق محیط خونه رو میدویی! بهنام هم همین! مطمئن باش ایشون و خیلی از بچهها بارها دچار آسیب شدن, بارها شده که داخل جوی آب بیافتن یا اینکه سرشون بجایی بخوره یا حتی مواردی داشتیم که بعضیها خدای نکرده تصادف کردند و دچار آسیبهایی هم شدند اما چون مجبور بودند و میبایست مستقل باشند تا محتاج افراد دیگه حداقل در امورات شخصی خودشون نشن این خطرات رو به جون خریدند و الآن خیلی راحت رفت و آمد میکنند. ببخشید اگه حرفام قدری برات مبهمه از بهنام جان بخواه برات توضیح بده یا خخخخ حرفام رو برات تفسیر کنه.
سؤال بعدت: ببین عصا حکم چشم ماست, وقتی راه میریم همیشه عصا رو جلو خودمون به چپ و راست میزنیم تا اگه فرضاً جلو ما جوبی بود و انتظار خخخ بلعیدن ما رو میکشید اول این عصا بره داخل جوب تا ما مطلع بشیم که جلو ما چی قرار داره. طبیعی هست که اگه عصا نباشه همیشه راه رفتن ما با ترس همراه هست. ترس از اینکه: نکنه الآن به چیزی بخورم؟ نکنه الآن جوب بزرگی جلو پام باشه و من ناغافل توش بیافتم؟ و و و هزاران اگه های دیگه.
در مورد سؤال آخرت: ببین این بازیها صوتی هستند من برا اینکه آشنایی حاصل کنی بهت توصیه میکنم بازیهایی رو دانلود کن که آموزش صوتی دارن چرا؟ چون اول آموزش صوتی بازی مورد نظرت رو گوش کنی و بعد با اینگونه بازیها آشنا بشی. خود منی که دارم این کامنت عریض و طویل رو برات مینویسم چندتا بازی نابینایی آموزش دادم. میتونی اسم من رو تو سایت جستجو کنی و با چندتا از آموزشهایی که برا بازیهای مختلف ضبط کردم آشنا بشی تا ببینی این بازیها چطوری هست. جالبه بدونی این بازیها طرفداران زیادی دارند. بازیهایی مثل super liam که من آموزشش دادم خیلی طرفدار بین نوجوونها یا حتی بزرگترها داره.
دیگه فک کنم سؤالاتت تمام شد.
بقول ایکیو سان: جالب بود نه؟ پس تا برنامه بعد.
ضمناً در مورد من حتماً از آقا بهنام بپرس! من و ایشون هم دوستان خیلی خیلی خیلی خیلی صمیمی هستیم. همانطور که تکتک اعضای سایت
شب روشن
همشون آقای نصیری رو دوست دارن.
مرسی خندان جان.
سلام آقای عزیززاده.
توضیحاتتون خیلی کامل بود.
ممنون.
ولی حالا اینجا سؤال باقی میمونه که خونه فضاش ثابته و هیچوقت تقییر نمی کنه.
اگه هم تقییر کنه سالی یه بار بعد هر خونه تکونیه. تازه این تقییرا رو خانواده به فرد نابینا میگن که مثلا میزو بردیم اونور یا فلان چیز جاش عوز شده. اما خیابون به این بزرگی هر لحظه در حال تقییره. جای ماشینا عوز میشه. چاله های جدید ایجاد میشه. گاهی وقتا تو مسیر دستفروشا بسات میکنن و همیشه هم داد و فریاد نمی کنن که بگی مثلا فرد از صدای داد و فریادشون تشخیس بده که آره امروز دسفروشا اینجا بسات کردن. تعجب من اینجاس که چطور ممکنه یه آدم اینقدر خودشو با شرایطش تنزیم کنه؟
به هر حال دستون درد نکنه. دارم به چیزای جالبی می رسم
سلام مجدد خندان جان. لازم دیدم توضیحاتی دیگه هم بنویسم.
بابت اینکه اگه عصا نداشته باشیم چی میشه؟
ببین عصا علاوه بر اون چیزهایی که تو کامنت قبلم گفتم فایده دیگه ای که داره اینه که به رانندگان ماشینها و همچنین رهگذرها این علامت رو میده که یه فرد نابینا داره تردد میکنه لطفاً احتیاط کنید یا در مواقع اضطرار کمکش کنید. عصای سفید به علت نوارهایی که در خودش داره برا بیناها علامتی خاص هست. پس نتیجتاً اینکه عصا فواید زیادی داره چرا که نه تنها مواظب ماست تا به چیزی نخوریم یا در چاهی نیافتیم بلکه برای افراد عادی هم یه علامت هشداریه.
کلاً افرادی با شرایط ما باید برای اینکه خیلی مهارتها رو کسب کنند باید نترس باشند و روحیه مقابله با ترس رو داشته باشند تا پیشرفت کنند.
همانطوری که شما خندان عزیزم اگه از همون اول تحصیل از مدرسه و معلم و امتحان و کلاً از نمره گرفتنهای خدای نکرده بد میترسیدی الآن دانشآموزی خوب نمیشدی و کلاس هفتم نبودی. بدون شک تو هم خیلی پیش اومده نمرات پایینی گرفته باشی یا حتی بعضاً به علتی خاص تنبیه هم شده باشی. اما روحیه ات رو نباختی و به درس خوندن و تلاش کردن ادامه دادی تا شدی خندان الآن!
حالا دوستان مییان بیشتر توضیح میدن.
در پایان اینم بگم که خیلی از دوستای من ازم میپرسیدند: آیا شماها تو خواب میبینید؟ من گفتم نه. تو خوابمون نابینا هستیم.
یا میگفتند: آیا شما تصوری از رنگها دارید؟ من میگفتم دیگران رو نمیدونم اما منی که نابینای مادرزاد هستم یعنی از اول تولدم نابینا بودم نه. فقط چون افراد برام تعریف کردند که رنگ سیاه خوب نیست یا مثلاً رنگ سفید نشونه پاکی هست من اینها رو خوب یا بد میدونم. وگرنه هیچ حسی نسبت به رنگها ندارم مثلاً پیرهن من سفید باشه یا سیاه برام فرقی نمیکنه.
سلام بازم ممنون.
خواب دیدنتون هم خیلی جالب بود.
یکی بیاد بیشتر توزیح بده ممنون میشم
سلام من حرفای آقای عزیز زاده رو لایک میکنم فقط اومدم بهت بگم هیچ وقت هیییییییچ وقققققت چشماتو حتی برای کنجکاوی نبند
سلام
چشم
سلام آره واقعاً راست میگه!
سلام, اولا, بازیهایی که من در سایت میذارم رو دانلود کن بقیه به درد دیوار هم نمیخورن
دوما, ما ها آسون میبینیم من که خودم بینایی دارم ولی وقتی چشمامو میبندم با گوشام صدای دیوار رو میشنوم میفهمم کنارم دیوار هست یا جلوم. ببخشید صدای هوا.
آخریش هم اینه که بهنام با توجه به صداش فهمیده که اون کجا رو نگاه میکنه اینا رو تو بلد نیستی یعنی؟ از پرسیدن هم نترس چون ما ناراحت نمیشیم. اسمت به نظرت دخترانه نیست؟ خندان
علیرضا جان تو نوشتن کامنتات کمی دقت کن.
اینکه میفرمایی بازیهایی که شما گذاشتی خوبه که بر منکرش لعنت. خوبه.
اما اینی هم که میگی بقیه آشغاله و به درد نمیخوره، عزیزم بقیه هم آدمن و برا کارهاشون زحمت میکشن. من هیچ. لا اقل احترام بقیه رو نگه دار.
مورد دوم اینکه علی اصغر بیسناست. به این توجه کن که چیزایی که برا من و تو عادیه، برا بینا جماعت سؤاله. پس نباید خرده بگیری که یعنی اینو هم بلد نیستی که فلانی با صدا تشخیص داد؟ نه بلد نیست. چون اون با چشمش ارتباط میگیره نه گوشش.
در مورد اسمش خودش مختاره. اما خندان چه ربطی به دختر پسر بودن داره عزیزم. تو میخندی بهت چی میگن. میگن بوروس لی یا جکی چان؟ چون پسری بهت خندان نمیگن؟ میگن دیگه.
در مورد قسمت اول کامنتت بیشتر دقت کن. دوباره بی احترامی کنی برخورد میشه باهات.
سلام بهنام جان یعنی خدایی معلم خوبی هستیاااا! ای کاش ما هم اون زمونها معلمی اینچنین داشتیم. در مورد بازی ها هم حرفت رو کاملاً لایک میکنم. حالا من هیچی مابقی دوستان الا ماشاالله آموزشهای خوبی دارند! من شخصاً سؤالهای خندان عزیز برام عادیه و حتی انتظار سؤالات جزئیتر هم ازش دارم.
سلام.
کاش قبل پاسخ به علیرضا کامنتتونو میخوندم.
کامنتم تکراری شد ببخشید.
اینجا یه درخواست حذف داره اما حوصلم نمیاد انجام بدم.
شرمنده آقا
سلام علیرضا جان.
اول اینکه من نمی خوام و نمی تونم بازی صوتی انجام بدم. آخه واسه ماها کلافه کنندس. چون تصویر نداره. الان همین سایت هم یه جوری آدم وقتی زیاد بهش نگا کنه چشاش خسته میشه چون عکس نداره. مدیران دریابند. :d.
دوما خب من که نزدیک دیوار میشم چیز خاصی نمیشنوم. اینا احساسات شماست. مدیرمون می گفت نابیناها از خدا به جای نابیناییشون شنوایی بیشتری گرفتند. پس به من حق بده که برام سؤال شه.
سوما بلد نیستم دیگه. حالا چرا میزنی؟ :هیییییییی
بعدشم تو کشتی منو کیلید کردی رو این خندان. بااااااااااااااااااااااااشهههههههه عوضش می کنم. خخخخخ
سلام.
من اولا از همه تشکر میکنم و بعدش هم ورود آقا ابی رو هم تبریک میگم.
ابی جان! من تا حدی با حرفات موافقم. اما نه از این لحاظ که کلا بیناها برا درک کردن ماها نباید چشاشونو ببندن. من میتونم حرفت رو تایید کنم برای هم سن و سالهای علی. خب آره! اینا نباید حتی برا کنجکاوی هم شده چشاشونو ببندن. چون ممکنه به روحیه شون لطمه بزنه. آخی اینا چون تو دوران بلوغن، احساسات شکننده و تحریک پذیرتری دارند و ممکنه به علائم منفی، واکنشهای بد روحی نشون بدن که من برا همین قضیه نگران علی اصغرم و واسه همین اوایلش مخالف حضورش تو سایت بودم.
اما بزرگترا میتونن. مثلا خود من هیچوقت به اهمیت پاهام اینقدری که تابستون بعد تاول زدن پاهام فکر کردهبودم، فکر نکردم. از اون روز به بعد، تو فکر اینم که یه روز تو ویلچر بشینم تا ببینم بچه های جسمی حرکتی با چه دغدغه و شرایطی زندگی میکنن. اگرچه هیچوقت نمیتونم تمام شرایطشونو درک کنم، اما کمترین فایدش، شکرگزاری از خدا برای داشتن پاهامه.
اما علی اصغر جان! در مورد سؤالهای شما دو تا نکته بهت میگم. خوب توجه کن.
این مواردی که شما از مواجهه باهاش تعجب کردی، برای کسانی که مثل شما بینا هستند، واقعا عجیبه و باید هم باشه. اما هیچوقت با دیدن یه کار عجیب از یه نابینا، فکر نکن که این دیگه آخرشه و تواناتر این دیگه کسی نیست. برات مثال میزنم. درسته پیدا کردن ایستگاه تاکسی از یه نابینا برای شما کاری عجیبه. اما شاید آقای نصیری رو اگه تو تهران ول کنی، دست چپ و راستشم تشخیص نمیده. ولی یه نابینایی که ساکن تهرانه، تو اون ترافیک خیلی راحت راه میره و حتی آقای نصیری هم از حرکت اون نابینا توی اون ترافیک تعجب میکنه.
در مورد فهمیدن حالات هم بگم که چیزی که علیرضا گفت، خیلی واضح و بدیهیه. خب کسی که صورتش به یه سمت دیگه هست و صداش از رو به روی من نمیاد، خب معلومه حواسش به من نیست. اما خودت دیدی که نعیم، همون دانش آموزی که گفتی، روشبه سمت من بود. پس نمیشه گفت من حالت نگاه کردن دیگران رو که نعیم انجام داد، از صداشون میفهمم که صورتشون به سمت منه یا نه.
اینو نمیگم چی جوری فهمیدم. چون ماشالا شما دهه هشتادیااینقدر باهوشید که واسه این هم راهی پیدا میکنید تا بدون اینکه من بفهمم به هم دیگه تقلب برسونید. اینو آخر سال تو کلاس میگم. چون به جز تو، همه همکلاسیاتم همین سؤال براشون پیش اومده. از تعجبشون بعد از حرف من پیدا بود.
موفق باشی
بازم سلام.
خیلی توزیحاتتون کامل بود آقای نصیری.
ممنون.
باورتون نمیشه از الان منتظر آخر سالم.
حالا شما بگین ما راه در رو براش پیدا نمی کنیم.
البته ببخشیدا. فکر کنم اگه نگید هم ما بالاخره میفهمیم.
چون به قول خودتون قدیما معلما دانش آموزاشونو قربال می کردند و درباره کارهاشون اطلاعات می گرفتند تا روش برخورد و تدریس با هر دانش آموز دستش بیاد، تو دوره ماها، نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه ماها داریم روشهال معلما رو می فهمیم و براشون راه در رو پیدا می کنیم.
امیدوارم ناراحتتون نکرده باشم. این یه شوخی بود. وگرنه ماها در برابر شما کاملا تسلیمیم.
۴ سال فکر کردم تا این دو سه جمله رو بنویسم.
آخه منو چه به درست حسابی حرف زدن.
خخخخ
سلام داداش ببخشید دیدگاهم تند بود آخه بچه ها کمی فحش محش دادن تو مدرسه حالم به هم خورد.
میدونی داداش پیشنهاد میکنم پست نذاری میتونی از بچه ها بپرسی اینو من پیشنهاد میکنم نظر بقیه رو نمیدونم. من که ناراحت نشدم شاید بقیه بگن این اومده پست زده این حرفا. بعدش هم فکر نکن ما خ خفاشیم ها! نه دیگه اون قدرام شنواییمون قوی نیست.
آره راست میگی سایت بی عکس هست ادم دلش نمیخواد نگاه کنه. ولی چه کنیم ی قالب درست حسابی نمیذارن.
بابا خب مجبور نیستی بزرگانه حرف بزنی. خود بهنام گفت کلاسو از شب روشن جدا کن خخخخخخ. من خیلی فزولی میکنم نه؟ آخه این طور حرف زدن همیشه گوشمو عضیت میکنه. بای.
اگه کس دیگه ای نظر علیرضا رو داشت بگه من پست نذارم.
خیلی دوست دارم دلیل نظرتو بدونم علیرضا.
بابا تو نفهمیدی قصد من چیه
من میخوام پست بذاری
میگم شاید بقیه نخوان.
به قول مود بهنام تو اسکایپ.
اینکه ندونی چطوری حرفتو به یکی برسونی خیلی حس بدیه.
سلااااام مجدد برید کنار آقا من اومدم تازشم جدیدی هستم آخی نازی به خودم!
حرفاتو میلایکم بهنام عزیز منم چون دانشگاه بودم سر سری چیزی سر هم کردم !
خندان با من رسمی نحرفی که که ….
خوب نحرف ای بابا
بهنام خیلی خوشحال شدم با این سایت آشنا شدم و تو رو هم اینجا دیدم
من تو رو تو محبی دیدم و هنوز صدای قرآنت تو گوشمه!
البته اینم اعتراف کنم که یک بار با بچه ها آب بازی میکردیم و تو رد شدی رد شدن همان و خیس شدنت به دست من همان حالا نمیدونم یادته یا نه یا اصلا بخشیدی بیا اعتراف کن که بخشیدی یا نه
چه اسم زیبایی گذاشتی رو خودت افرین به این میگن ی اسم درست حسابی.
سلام مجدد: آفرین خندان جان! معلومه دانشآموز زیرکی هستی. آره جای خونه معمولاً ثابته. اما خیابون نه. بخاطر همینه که هی مادام اگه دقت کرده باشی نابینایان بحث مناسبسازی خیابانها و معابر رو مطرح میکنند و مادام از چاله چوله های ناگهانی گله میکنند و بعضاً خیلیهاشون دچار آسیبهایی میشن. اما خب مجبورند این خطرات رو به جون میخرند. تازه توی معابر و سطح شهر عصای سفید به ترتیبی که قبلاً گفتم مواظب فرد نابینا هست و تازه به افراد بینا هم این علامت رو میده که مواظب فرد عابر نابینا باشند و در صورت لزوم کمکش کنند. مرسی خندان جان.