بسم الله الرحمن الرحیم
بد جوری درونم به تکاپو افتاده بود. توصیف هایی که سالهای قبل از دوستان شنیده بودم و حس غریبی که درونم قل قل می کرد که منهم باید آذر امسال به پیاده روی اربعین بروم. ولی با کی؟ چه کار کنم؟ به کی بگم میخوام برم کربلا؟
۱۱۹ رو گرفتم. ساعت هشت صبح دهم آبان ۱۳۹۳ را بیان کرد. ده روز دیگر اربعین بود و هنوز کاری نکرده بودم. با دست روی دست گذاشتن هم کاری پیش نمی رفت. یک لحظه با خودم گفتم باید بروم. عدم بینایی ام نباید مانع رفتنم شود. درست است کسی هنوز با من همراه نشده ولی کسی هم هنوز اراده ام را ندیده که می خواهم بروم. تلفن را برداشته و به دوستان و فامیلی که حدس میزدم شاید اربعین بروند تماس گرفتم.
-: نمیری پیاده روی اربعین؟
-: نه! امسال نمیرم.
این جمله را بارها شنیدم و غمگین میشدم. یعنی تنهایم؟ اگر یک شب نشینی یا بساط دیگری بود که همگی پایه بودند.
مادرر, و به همراه او پدر از روی دلسوزی نمی خواستند که من تنها بروم. ولی از درونم خبر نداشتند. نمی دانستند من دیگر جسمم اینجاست و روحم پرواز کرده و وسط بین الحرمین منتظر جسمم است. که روحم مرتب صدایم می زند سرزمین عشق منتظرت است. بیا.
تماس ها و اصرارها بیشتر و نیافتن همراه بی نتیجه.
هفت روز به اربعین
شب و روز با فشاری در گلویم می گذشت. فشاری از جنس بغض. از جنس آه. در آن سرما حس مرگ داشتم: یا حسین! نمی خواهی بیایم روحم را بفرست برگردد به جسمم.
این جمله را گفتم و اشکهایم را پاک کردم. بی خیال شدم.
شش روز به اربعین
سر کار نشسته و اخبار اربعین و پیاده روی را دنبال می کردم. انگار نمی توانستم بی تفاوت باشم. یک لحظه جرقه ای بر سرم زد: خب تنها برو. علاف دیگران نباش.
این جرقه همچو سنگریزه ای که وسط آب انداخته باشند درونم را تکان داد. با موج های سنگین. بی اختیار برخاستم و یک برگه مرخصی یازده روزه نوشتم. سریع منتشر شد مهدی تنها می خواهد برود. موجی نگرانی از سوی خانواده و موجی التماس دعا و نائب الزیاره ما باش همزمان راه افتاد. مطمئن شدم که میروم. ساعت ده صبح یکی از دوستان کارگردان به دیدنم در محل کار آمد. جنب و جوشم را که دید و اینکه دارم می روم یکهو بغض کرد. بغلم کرد و اینکه دوست دارد بیاید ولی شرایط مالی اجازه نمی دهد.و اینجا جرقه دوم به ذهنم خورد: هزینت با من. بیا بریم.
فکر کرد شوخی میکنم. فکر کرد سربه سرش میگذارم. بعد از ده دقیقه که فهمید جدی میگویم از شادی نمی دانست چه کند. کارتم را به او دادم و همان موقع رفت و دو کوله حسابی خرید. هر دو آنقدر خوشحال بودیم که نفهمیدیم چطور همه چیز آماده شد. اما مسئله ای که نمی دانستیم موجب دردسرمان گردید. از بیست روز قبل همه بلیطها به سمت مرزها رزرو شده و ترمینال ماشین نبود. باید می گشتیم و گشتیم و عصر جمعه ساعت چهار با کاروانی که دو صندلی خالی داشت راهی مرز مهران شدیم.
حس غریبی بود. باورم نمیشد عازم شدم. باورم نمیشد در مسیر عشق قرار گرفتم. در راه از هر دری حرف میزدیم تا صبح زود به مرز مهران رسیدیم. ۹ صبح آن سوی مرز در خاک عراق, در جاده ای بد نیمه آسفالت نیمه خاکی, در بین انبوه جمعیت پیش می رفتیم. از همانجا موکب های حسینی با دادن صبحانه و بعضی نذورات دیگر شروع شده بود.
به دوستم گفتم بیا خودمان برویم ولی او اصرار داشت چون بلد نیستیم بگذار با چند تا از هم اتوبوسی ها برویم. که آنها هم با خانواده و شلوغ بودند و حدود چهل نفر میشدیم و این تاخیر را دوست نداشتم. دوست داشتم سریع به نجف برسم.
تا ظهر مسیری طولانی را پیمودیم. شلوغ بود و بعد از نماز ظهر, با اتوبوسی به سمت کاظمین راه افتادیم.
جالب بود, پذیرایی از مردم در کشوری که مشغول جنگ داخلی بود, جوش و خروش زائران ایرانی و عراقی, خستگی راه و از طرفی هیجان رسیدن به سرزمین عشق. خیلی جزییات تا همین جا اتفاق افتاد که هر کدام شرح مفصلی برای خودش دارد. میگذریم و غروب به کاظمین می رسیم.
از بازاری گذشته و گروهی به حرمین مطهر امام کاظم علیه السلام و امام جواد علیه السلام رسیدیم. از ایست های بازرسی سخت گذشتیم و وارد حرم که شدم حس و حال غریبی را تجربه کردم. نماز مغرب و عشا را خواندیم و برای زیارت رفتیم ولی به دلیل انبوه جمعیت نتوانستم جلو بروم. با فاصله دل دادم و دعا کردم.
بعد از نماز همه سوار اتوبوس شدند. عده ای جا مانده که زمان زیادی طول کشید که آنها را بیابند. به سمت نجف راه افتادیم. جاده خیلی شلوغ بود و راننده گفت از سمت حله می رود. با اینکه فاصله نجف تا بغداد می گویند دو ساعت راه است ولی یازده شب به حله رسیدیم و حچهار ساعت در راه بودیم. جلوی موکبی بزرگ ایستاد. همه پیاده شدند. مداحی زیبایی از باسم کربلایی پخش میشد و مرتب روی میزی تخم مرغ آب پز و نیمرو همراه گوجه و خیار می گذاشتند و مردم استفاده می کردند. نیم ساعت بعد به سمت نجف اشرف راه افتادیم و یک و نیم نیمه شب راننده همه را جلوی خانه ای که صاحب آن منزلش را در اختیار زوار قرار میداد پیاده کرد. همه خسته و کوفته خوابیدند. چهل نفر در خانه ای کوچک و محقر. مردها در سالن و خانمها در اتاق همسر صاحب خانه. چند نفر هم در حیاط کوچکش خوابیدند.
موقع خواب, خوابم نمی برد. پاهایم خسته و بدنم کوفته بود. ولی حس خوبی داشتم. بعضی ها سریع خروپفشان بالا رفت و صدای زمزمه زیارت عاشورای چند نفر هم مثل ویزویز زنبور شنیده میشد و با همین نوا خوابم برد.
ساعت هشت صبح
کوله و وسایلم در خانه, هنوز پاها دردآلود, اما سبک با ده نفر به سمت حرم امیرالمومنین علیه السلام راه افتادیم. جالب بود که صاحب خانه میگفت دو کیلومتر راه است و پیاده می توان رفت. مدتی که رفتیم فهمیدیم این عادت عراقی هاست و مسیری طولانی را باید برویم. دو تاکسی گرفتیم و در خیابانی که ابتدای ورودی به حرم مولا است پیاده شدیم. انبوه جمعیت شگفت زده مان کرد. آن خیابان اصلی ای بود که مردم بعد از زیارت مولا علی پیاده به سمت کربلای معلی به راه می افتادند. و من خوشحال که فردا در این مسیر خواهم بود. به سمت حرم راه افتادیم. جا به جای راه مساجد, هتل و پایگاههایی برای زوار قرار داشت. همین مسیر شاید حدود چهار کیلومتر بود و بعد از بازارچه اطراف حرم, به صحن ورودی رسیدیم. انبوه مردم که اصلا حس غربت هم به آدم دست نمی داد. اکثرا ایرانی, با لهجه های گوناگون. ترک, لر, کرد, خوزستان, شیرازی, یزد, کرمان, و به خصوص اصفهان. با انبوه جمعیت حیدر حیدر گویان پیش می رفتیم. چه حس فوق العاده ای بود حیدر حیدر گفتن. حس می کردم موجی نامرئی به وجود می آید و گره های جمعیت را باز می کند.
بعد از نماز ظهر و عصر و زیارت و درددلی با مولا علی علیه السلام, به وادی السلام قدم گذاشتیم. تقریبا خلوت بود. مرقد حضرت هود و صالح, مقام امام زمان عجل الله تعالی و برخی بزرگان را زیارت نمودیم. جالب شکل هندسی قبور آنجا بود که نیم الی یک متر از سطح زمین فاصله داشت.
بعد از مشورتی با دوستان, قرار شد به مسجد کوفه و سهله رفته و شب برای استراحت و کسب انرژی لازم برای روز بعد به خانه برویم و همین کار را کردیم.
ساعت دو بعدازظهر
با انبوه جمعیت وارد مسجد سهله شدم. حس غریبی بود. به یاد تشرفات مردم و بزرگان خدمت حضرت ولی عصر عج در این مسجد افتادم و بی اختیار بغض کردم. مسجد بزرگ و با شکوه. مقام های پیامبران و اعمالش به کنار, مقام امام زمان عج و حس غریبش به کنار. دلم نمی خواست از آنجا بروم ولی رفتنی باید برود.
پیاده به سمت مسجد کوفه رفتیم. وااای که چه جمعیتی را حس کردم. مردم حیدرگویان پیش می رفتند. زیارت حضرت مسلم و هانی, محل شمشیر خوردن بر فرق امیر عالم و بسیاری مسائل دیگر تاریخ صدر اسلام را در ذهنم تداعی می کرد. گفتگوهای مردم, راز و نیازها, زمزمه های سوزناک, دعاهای گوناگون از سمت دیگران هیچ وقت فراموشم نمی گردد و با روزی متفاوت نسبت به همه عمرم, آن شب را سر بر بالین گذاشتم.
ورود یا ثبت نام
جستجو
آخرین کسانی که نظر دادن
- حسن ذوالفقاری در پیام تسلیت: به مناسبت اولین سالگرد درگذشت والده ی محترم جناب آقای هاشم فرهمند و دانلود آهنگ مادر از حمید غلامعلی
- حسن ذوالفقاری در پیام تسلیت: به مناسبت اولین سالگرد درگذشت والده ی محترم جناب آقای هاشم فرهمند و دانلود آهنگ مادر از حمید غلامعلی
- احمد جهاندار در معرفی یه بازی کاملا بینایی!
- احمد جهاندار در معرفی یه بازی کاملا بینایی!
- Kiana در جواب معمای این هفته و اعلام برنده
- ابوالفضل در معمای این هفته و یک جایزه برای پاسخ دهنده
- سید مجتبی لاجوردی در ترفند: حل مشکل عدم تغییر زبان در کیبورد فابریک سامسونگ
- مهرزاد در برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن.
- مهرزاد در برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن.
- سارا شاهپورجانی در برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن.
- مهرزاد در برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن.
- سوگل در دانلود یه آهنگ توپ از خودم
- معین در دانلود کتابهای درسی پایه ی دهم؛ رشته ی علوم انسانی، به صورت صوتی
- سارا در طرح یه مشکل نرمافزاری و ارائه راه حل آن: چرا کامپیوترم فرمان پرینت رو اجرا نمیکنه
- ابراهیم گلمحمدی در برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن.
-
آخرین مطالب سایت
- برنامه ششم اضافه شد. درنگ شب روشنی؛ برنامه ای از جنس دغدغه های نابینایان. کاری از مجموعه شب روشن. پنجشنبه, ۴ فروردین ۱۴۰۱
- دانلود آموزش صوتی در مسیر بورس، گام هشتم TSETMC, سایت تی ام سی سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹
- ۱۲۰ روز تعطیلات خود را چگونه گذراندم؟ دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۹
- معرفی و آموزش صوتی کالر آیدی گویا یکشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹
- سورپرایز بورسی ما به شما ، دانلود یک پکیج آموزشی در خصوص تکنیکال مخصوص نابینایان جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۹
برترین نویسندگان پست در شب روشن
- سعید پناهی (183 Posts)
- بهنام نصیری (137 Posts)
- مهدی عزیززاده (99 Posts)
- میلاد نصرتی (92 Posts)
- مدیریت سایت شب روشن (84 Posts)
- امیر رضا رمضانی (72 Posts)
- سید مجتبی مرتضوی (52 Posts)
- مهدی سعادت (51 Posts)
- مینا (45 Posts)
- ثنا (42 Posts)
- جواد حسینی (38 Posts)
- جواد نوعی (27 Posts)
- ابوالفضل سعيديفر (22 Posts)
- عطا (22 Posts)
- شفیعی (21 Posts)
آرشیو ماهانه
موضوعات سایت
مطالب تصادفی
- اطلاعیه: پیگیری جامعه معلولان جهت تصویب لایحه حمایت از حقوق معلولان توسط شورای نگهبان
- فلافل در اهواز
- یک لبتاب
- شب روشن تکونی. جان من بیاید تو ببینید این چی میگه
- بالاخره منتشر شد. تیتراژ ابتدایی و پایانی مسابقه ی ماه بهار
- برگزاری مراسم بزرگداشت دکتر خزائلی در کتابخانه ملی
- دانلود ثمره ی یک ماه کار آزمایشی من در دار القرآن یاسین، همخوانی سوره ی فجر توسط قرآن آموزان نوجوان.
- آموزش صوتی نحوه دریافت شماره ی مجازی usa توسط نرم افزار TextNow برای Telegram, Whatsapp و سایر مسنجرها
- نظرسنجی مسابقه ی کتاب خوانی سایت شب روشن
- به درخواست کاربران دوباره سنجاق شد. آموزش استفاده از پلی روم و بازی اسکوپا، توسط حقیر و استاد حسین آذری
عضویت در خبرنامه ی سایت شب روشن
آخرین مطالب سایت فیلم و سریال صوتی ویژه نابینایان
-
دانلود فیلم سینمایی هتل به صورت توضیحدار.
منتشر شده در Tuesday, 10 December 2024
-
دانلود سریال در انتهای شب به صورت توضیحدار, قسمت پنجم اضافه شد.
منتشر شده در Monday, 9 December 2024
-
دانلود سریال زخم کاری فصل چهارم مجازات به صورت صوتی قسمت اول
منتشر شده در Friday, 6 December 2024
-
دانلود فیلم روز ششم به صورت توضیح دار
منتشر شده در Wednesday, 13 November 2024
-
دانلود سریال قهوه پدری به صورت صوتی. قسمت اول اضافه شد
منتشر شده در Monday, 4 November 2024
-
دانلود فیلم یک عاشقانه ساده به صورت توضیح دار
منتشر شده در Friday, 11 October 2024
-
دانلود سریال تبریز در مه به صورت صوتی و کامل
منتشر شده در Thursday, 10 October 2024
-
دانلود سریال بازنده به صورت صوتی. قسمت اول اضافه شد.
منتشر شده در Friday, 20 September 2024
-
دانلود سریال گردن زنی به صورت صوتی. قسمت اول اضافه شد.
منتشر شده در Friday, 13 September 2024
-
دانلود فیلم نارگیل ۲، به صورت توضیح دار
منتشر شده در Tuesday, 10 September 2024
-
دانلود سریال مرداب به صورت توضیح دار. قسمت اول اضافه شد.
منتشر شده در Monday, 19 August 2024
-
دانلود سریال لالایی به صورت صوتی قسمت اول اضافه شد
منتشر شده در Monday, 19 August 2024
-
دانلود سریال خاتون به صورت کامل و توضیح دار
منتشر شده در Monday, 19 August 2024
-
دانلود سریال قربت به صورت صوتی. قسمت اول اضافه شد.
منتشر شده در Friday, 9 August 2024
-
دانلود سریال داریوش به صورت صوتی. قسمت اول اضافه شد.
منتشر شده در Wednesday, 17 July 2024
-
دانلود فیلم سینمایی هتل به صورت توضیحدار.
سلام اقای بهرامی
تشکر که از سفرتون به کربلا و حال و هوای خوب اونجا برامون نوشتید و قراره بنویسید! منتظر قسمت های بعد هم هستم. موفق باشید
خخخخخخ. بازم شما اول شدید
سلام بر ریحان خانم
منهم تشکر میکنم که مورد پسند واقع شد و تونستم کمی از حس و حال آن سفر را بیان کنم. البته شنیدن کی بود مانند دیدن.
موفق و پیروز باشید
سلام داداش. خوش به حالت داداش. کاش آقا ما رو هم بطلبه.
سلام بر سید بزرگوار
ممنون از نظر لطفت و ممنون از لینک. گذاشتم برای دانلود و تموم شد همین جا میگم.
راستی امام رضا قسمتیه و امام حسین خواستنی. یعنی باید پاشی پولو قرض کنی بری کربلا. ان شاالله امسال بری و پست سفرنامه ات رو هم بزنی. موفق و پیروز باشی
مجدد سلام. دان شد. ممنون
سلام بر شما خیلی جالب بود, بنده سال ۹۰ از طرف سازمان بهزیستی استان مازندران هم به کربلا مشرف شده بودم. با مطالعه نوشته شما ذهنم رفت به اون موقع و خاطرات و مناجاتهای اون. یادش بخیر! عجب حال و هوایی بود! عجب خاطرات خوبی! حق مطلب همونی هست که شما نوشتید, نجف حرم امیرالمؤمنین, کربلا بینالحرمین, ضریح امام حسین, کف العباس, مدفن اصحاب امام, تل زینبیه, کاظمین, سامرا همش خاطره هست و بس, خیلی از چیزها و توصیفات رو نمیشه به رشته تحریر در آورد, خدا خیرتون بده. البته شما رو نمیدونم, یادم هست که در آخرین روز از سفر, مأمورین به ما اطلاع دادند که سامرا برای ۲ساعت بازگشایی شده و به عبارتی ما فقط ۲ساعت فرصت زیارت و خوندن نماز در اون مکان رو داریم! ما هم توفیق شد سامرا رو هم درک کردیم, یادش بخیر! درست بعد از بیرون اومدن از حرم, کنارش یه ایستگاه صلواتی هست که با چای گرم و نبات از زائرین پذیرایی میشه. در کل سفر کشور عراق برام سراسر خاطره هست و هرچی بگم و بنویسم کم گفتم و کم نوشتم. خیلی متشکرم آقای بهرامی عزیز. موفق باشید.
http://shaberoshan.ir/34252#commentsسلام بر جناب عزیززاده عزیز
ممنون از نظر لطفتون و خوشحالم که شما رو به اون حال و هوا بردم. متاسفانه زیارت سامرا هنوز قسمتم نشده. ایندفعه حتما میرم. موفق و پیروز باشید
سلام.
خوش به سعادتتون، اجرتون با خدا، التماس دعای ویژه.
فضایل زیارت کربلا رو هم از این لینک مطالعه بفرمایین.
http://erfan.ir/farsi/88328-%D9%81%D8%B6%D9%8A%D9%84%D8%AA-%D8%B2%D9%8A%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%91%D9%84%D8%A7%D9%85-.html
سلام مهدی جاان خیلی خیلی ممنونم یا حق پست جالبی بود
سلام حسین جان. خوشحالم که هستی. موفق و پیروز باشی
سلام.
چه غریب مینویسی پسر.
بغضم ترکیده.
دارم کامنت مینویسم ولی تو دلم میخونم کربلا میخوام ابا الفضل.
سلام بهنام جان
دعا می کنم بغضت در بین الحرمین بترکد. وقتی کنار ضریح شش گوشه رسیدی ما رو هم دعا کن عزیز.
موفق و پیروز باشی