زندگینامه.

سلام همدلان عزیزم. حالتون چطوره؟ خوبیند؟ خوشیند؟ اینبار گذری اجمالی دارم بر زندگینامه خواننده ای معروف و محبوب جناب آقای امیرحسین خواجه امیری مشهور به ایرج ب زبان خودش و بقلم نگارنده. حتما بخوانید.

من در ۱۱ دی ماه ۱۳۱۱ در روستای خالد آباد نطنز، به دنیا آمدم، هم اکنون پنج فرزند دارم، سه پسر و دو دختر که پسر آخرم احسان، آهنگساز و خواننده است و استاد مشوق او خودم بوده‌ام و به زودی از او یک اثر قابل توجه روانه بازار می‌شود. پدربزرگم خواننده بود و ردیف می‌دانست. پدرم هم ردیف ها را از او یاد گرفت ومن هم از پدرم. از ۶سالگی آواز می‌خواندم و عاشق اینکار بودم، البته از تعزیه خوانی هائی که به مناسبت های مذهبی در محله ها آواز می‌خواندند هم نکات زیادی را فرا گرفتم طوری که در کلاس دوم ابتدایی یعنی ۸ سالگی ردیف ها را می‌دانستم، تا کلاس ۶ ابتدایی که برای ادامه تحصیل به تهران آمدیم. من آن زمان به وسیله حمید وفادار به شادروان ابوالحسن صبا معرفی شدم. ۲ سال در محضر استاد آموزش دیدم و سپس به وسیله او به رادیو معرفی شدم و چون معرفم استاد صبا بود از من امتحان نگرفتند. آن زمان ضبط صوت نبود و صدا مستقیم پخش می‌شد من جزء خوانندگان این رادیو بودم بعدها هم وارد ارتش شدم. شب های جمعه ارتش برنامه‌ی موسیقی داشت که من اجرا می‌کردم بعد هم رفتم افسر شدم تا اینکه با درجه سرهنگ دومی باز نشسته شدم. در آن زمان خوانندگانی چون دردشتی، قوامی،قمی، رشیدی، مرضیه، دلکش و روح بخش، گلپایگانی، و شجریان در رادیو آواز می‌خواندند. ارتش هم با برنامه های من مخالفتی نداشت و در کنار این امر، با پیدایش سینما و تولید فیلم های فارسی که در آن همه نوع آهنگ اعم از غزل تصنیف محلی و‌ آواز ساخته می‌شدبه سمت موسیقی فیلم رفتم، ۲ تا ۳ تا هم پاپ خواندم که موفقیت آمیز بود یعنی به گونه‌ای می‌خواستم این موسیقی را هم تجربه کنم. چون به مکمل بودن شعر و موسیقی هم اعتقاد روی همین حساب سعی داشتم شعرهای در جه یک را در آثارم به کار گیرم. آثار شعرائی چون تورج نگهبان، بیژن ترقی، ابوالقاسم حالت و البته کارهای مربوط به فیلم فارسی که شعرایش افرادی چون پورهاشمی، منزوی، شمسا و… بودند. با اکثر آهنگسازان قدیمی کار کرده‌ام به جز “یاحقی” که از او آهنگی در رادیو نخواندم اما برای جبران قضیه در یکی از فیلمها، قطعه‌ای را از مرحوم یاحقی اجرا کردم. آن موقع‌ها، کنسرت، زیاد متداول نبود چراکه مردم مستمرا از رادیو و تلویزیون موسیقی می‌شنیدند. یادم هست کلاس ششم بودم که در یکی از فیلم های سردار ساکر هندی (بلبل مزرعه با بازی مرحوم مجید محسنی) آواز خواندم بعد هم که همکاری‌ام با محمد علی فردین – فکر می‌کنم در فیلم آقای قرن بیستم – شروع شد. این ارتباط چنان تنگاتنگ شد که هر جا که او بود من هم بودم و هرجا که من بودم او هم بود. مشوق اصلی من در این راه دکتر کوشان و سیامک یاسمی بودند برخی دوستان هنرمند در آن زمان نمی‌دانم روی حسادت بود یا دلسوزی که به من می‌گفتند تو خواننده برنامه گل ها هستی چرا درفیلم ها آواز می‌خوانی؟ اما من اعتقاد داشتم که طرفداران فیلم ها به مراتب صد ها برابر رادیو و تلویزیون بودند چون سینما آن زمان از اعتبار خاصی برخوردار بود. همکاری متقابل من و فردین فوق العاده بود و در پیشرفت هم موثر بودیم، طوری که دریافت های ما نزدیک به هم بود. من آن زمان بابت هر آهنگ ۷ هزار تومان می‌گرفتم، قریبا معادل یا نزدیک دستمزد بازیگر نقش اول. به غیر از مجید محسنی و فردین به جای رضا فاضلی، رضا بیک ایمانوردی، منوچهر وثوق،‌ منوچهر صادقپور، ملک مطیعی و … آواز خواندم. در این اجراها آهنگ ها قبل از فیلم تعیین می‌شد البته فردین خوب اجرا می‌کرد اما بقیه نه چندان. فعالیت های موسیقیائی من در رادیو تا ۲ ماه قبل از انقلاب تداوم داشت. از طرف رادیو و تلویزیون وقت هم کنسرت هایی را درخارج از کشور برگزار می‌کردم تا اینکه انقلاب اسلامی شد. پس از انقلاب، از طرف تبلیغات اسلامی سفرهایی ۱۱ ماهه را برای برگزاری کنسرت به کانادا، آمریکا، آلمان و سوئد آغاز و مجددا به ایران بازگشتم و دراین اجراها، موسیقی اصیل ایرانی را به بهترین نحو ممکن معرفی کردیم. با موسیقی سنتی، تفاوت دارد در موسیقی سنتی، ارکسترهایی که با سازهای ایرانی می‌نوازند تا حدی خسته کننده بیرون می‌دهند اما در موسیقی اصیل، آهنگ‌ها عمدتا با آواز ، ترانه و تصانیف اجرا می‌شوند. البته نه تنها موسیقی که اصولا کار هنری مشوق می‌خواهد و در این دو دهه اخیر به موسیقی اصیل ایرانی و اکثر موسیقیدانان قدیمی کم توجهی شد. عمده اینها به کار گرفته نشدند یا کناره گیری کردند و موسیقی ما راکد ماند و در جا زد. از همین رو بود که پس از انقلاب شاهد درخشش موسیقیدانان بزرگ نبودیم البته افرادی چون افتخاری و اصفهانی خوش درخشیدند اما این ها آهسته آهسته دارند به سمت موسیقی جاز حرکت می‌کنند چرا؟ نمی‌دانم، اما خود من از موسیقی غیر اصیل ایرانی خوشم نمی‌آید و سعی دارم اصالت ها را حفظ کنم. البته اینطور که من شنیده و خوانده ام این موسیقی ایرانی یک دهم آن موسیقی نیست که در قدیم از لحاظ قسمت ها و گوشه ها و آهنگ ها موجود بوده است این موسیقی هر چند سینه به سینه حفظ شده است اما به مروز بخش هایی از آن از بین رفته است، همین موسیقی است که وابسته به ملیت و زبان یک کشور بوده و جز میراث فرهنگی آن کشور محسوب می‌شود. برای حفظ این موسیقی باید تلاش کرد و از قدیمی ها خواست تا آثار قابل توجهی را ارایه کنند خودم هم تصمیم گرفته بودم تا آموزش این موسیقی را آغاز کنم قرار بود که شهرداری هم کمک کند اما آنها دنبال کار نرفتند و حالا درصددم با دریافت مجوز از ارشاد تدریس این موسیقی را آغاز کنم. محمدحسن خواجه امیری در ادامه‌ی گفت‌وگو تاکید کرد: همانطور که گفتم تاریخ موسیقی اصیل ایرانی مشخص نیست ،اما این موسیقی از لحاظ ردیف تکمیل است. یعنی ظرافت‌هایی در درون خود مستتر دارد که در دل بقیه موسیقی ها دیده نمی‌شود. این موسیقی در گذشته به وسیله تعزیه حفظ شده است. در ۷ دستگاه و ۵ مایه که کاملا تکمیل است و می‌شود رویش کار کرد که با این موسیقی مخلوط و با ریتم تند و جالبی تحویل داد که به مراتب از موسیقی جاز و راک جالبتر است اما با عدم توجه به این حوزه و رواج موسیقی پاپ، موسیقی اصیل ایرانی در حال محو بوده و نسل جوان در حال فراموشی ما هستند. با توجه به اینکه رادیو در آن‌سالها تاثیری مستقیم در موسیقی ایرانی داشت، حال اگر به نوعی به نقش صدا و سیمای امروز در معرفی این هنر بپردازیم می‌بینیم که برنامه‌های این رسانه نسبت به سالهای گذشته بهتر شده است. منتهی موضوعی که هست این است که همه می‌خواهند خواننده شوند در صورتی که خوانندگی در وحله اول صدا می‌خواهد. الان هرکس صدای معمولی دارد، بهتر از دیگران خرج می‌کند که اثری را بیرون دهد و این به مرور کارها را خراب می‌کند یعنی صداهای غیر قابل قبولی برای عامه وارد بازار می‌شود. پس در این آشفته بازار عده‌ای هی نوار روانه بازار می‌کنند و ضرر می‌دهند در صورتیکه ما عمری اینکاره بوده‌ایم و حالا نه پول داریم و نه شهرت. بازخوانی آثار قدیمی هم تا حدی معلول همین امر است، آهنگسازان قدیمی هم که حال آهنگ ساختن ندارند یا دلشان نمی‌خواهد اینکار را انجام دهند لذا خواننده ها دست خالی شده و اجبارا به بازخوانی آثار گذشته روی می‌آورند. خود من چندی قبل به یکی از شعرای معروف گفتم که چند تا شعر خوب می‌خواهم ولی او به من گفت که حال شعر گفتن ندارم!. در مجموع این عوامل مردم را زده می‌کند. یادم هست اوایل کار در رادیو آواز پخش نمی‌شد و من و گلپا آمدیم وآوازهایی را عرضه کردیم که مردم به کلی تصانیف را فراموش و آوازها را زمزمه کردند. می بینید که در اینجا صحبت عرضه و تقاضاست و الان هم آهنگ‌هایی که سر زبانهاست عمدتا آهنگ ها و تصانیف قدیمی هستند. در حالی که کارهای امروزی، عمدتا یکنواخت هستند. آن زمان مگر آهنگساز خوب چند تا داشتیم؟ اصلا کسی به خود اجازه نمی‌داد که آهنگساز خطابش کنند اما امروزه هر کسی خود را آهنگساز می‌نامند در شرایطی که گاها برخی از این ها ردیف نمی‌دانند! عضو خانه موسیقی هم نیستم و این اولین باری است که من این اصطلاح و بودن چنین چیزی را از شما خبرنگاران می‌شنوم. باید توجه کنیم که ایراد کار موسیقی ما، عرضه نشدن خوب در سطح ملی و بین المللی است، موسیقی ما زمانی خوب عرضه می‌شود که ارکسترهای مطرحی درسطح جهان داشته باشیم. همین «یانی» یک یونانی است که آهنگ های شرق و غرب را با تخیلات مغزی خود تلفیق و قطعات جالبی درست کرده که روزانه از رسانه های بزرگ جهان بارهاو بارها در حال پخش است. پس اگر ما هم قصد رشد داریم باید دست هنرمندان را باز بگذاریم و اجازه دهیم تا آثار خوبی را عرضه کنند. خود من نهایت ۲ تا ۳ سال دیگر بتوانم آواز بخوانم پس مسولان اجازه دهند من کنسرت برگزار کنم، چندی قبل هم که با مجوز رسمی ارشاد و اماکن در کرج اجرای برنامه داشتم، عده‌ای به سالن ریختند و همه چیز را بر هم زدند. بعد هم که مسولان به من گفتند شما نوار ارائه کنید نه کنسرت! سوال من این است که مگر ما در این کشور نبودیم؟ به جرات می‌گویم هنرمند داخل هیچ سیاستی نیست و من قبلا هم ۲ بار باهمکاری سازمان تبلیغات در خارج از کشور کنسرت برگزار کردم. سالم رفتم و سالم آمدم. چرا باید بقیه کنسرت دهندو من ندهم، دلیل این امر چیست؟ در شرایطی که مردم استقبال عجیبی از این اجراها کردند کار ما هم که ارائه موسیقی اصیل ایرانی است. به هر حال، من دلیلش را نمی‌دانم، شاید آنها بهتر می‌دانند.

بدرود. سید قریبه ی غریب. حق نگهدارتان باد.

درباره سید کیان

بنام نامی دوست که هرچه هست در ید قدرت اوست. سلام و درود بر همه ی شما همنوعان همدل عزیزم. من سید اسماعیل کیانی, نابینا هستم. متعهلم و دو فرزند دارم. متولدِ خردادماهِ سالِ 1354 خورشیدی هستم و روزگارانی بسی سخت از زندگی پرمرارت خویش را سپریکرده ام. اصالتا اهل استان چهارمحال و بختیاری هستم ولی از بَدوِ تولد تاکنون مقیم استان اصفهان میباشم. تنها دلیلم جهت حیاط دنیوی امید به کَرَمِ ابدی و ازلی خالق توانا خداوند یگانه و عشق و ایمان قلبیَم به ذات اقدسِ اوست. فردی معتقد و مقید به اصول و فروعِ کاملترین و شریفترین دین و آئینِ آسِمانیِ فرستاده شده بر ما از جانبِ حاکمِ دو جهان حَیِ منان توسطِ یکی از برترین بندگانش خاطَمِ انبیا >ص> دین اسلام ناب محمدی هستم و از افرادِ مشرک و منکرِ این حقایقِ یقینی بیزار و متنفرم. دیپلمِ ادبیات و علوم انسانی مدرکِ تحصیلیَمِ که در خردادماهِ سالِ 1375 خورشیدی اخذ نِمودَم. در کنکور دو مرحله ای شرکت کردم ولی متأسّفانه در مرحله ی دوم بعلتِ مشکلاتِ عدیده مخصوصا نداشتنِ منشی مناسب اقبالِ ادامه ی تحصیل را نیافتم. در امور قرآنی هم فعالیتهایی داشته و حافظِ آخرین جزءِ کلامُ الله هستم و درین زمینه چند رتبه ی استانی نیز بلطفِ خدا کسب کرده ام. علاقه ی وافری به موسیقی اصیل ایرانی دارم. ارتباط صمیمی و بی منت با همه ی همدلانِ همنوعَم از ارزشمندترین خواستههای حقیقی من بوده و موجب مسرت اینجانب میگردد. دلی دارم خریدارِ محبت, کزو گرمست بازارِ محبت. لباسی بافتم بر قامَتِ دل, ز پودِ محنتُ تارِ محبت. آدرس ایمیلم, sekiyaani@gmail.com درگاه ارتباطی من و شما میباشد. در پناه یکتا پروردگار محبوب خداوندِ جاوید همیشه شاد و موفّق باشید. انشا الله. خدا حافظ شما و تا درودی دیگر بدرود.
این نوشته در زندگینامه, موسیقی ارسال و , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

8 دیدگاه دربارهٔ «زندگینامه.»

  1. سلام سید! واقعا جالب بود. پس اینها جد اندر جدشون خواننده بوده. حتما پسر احسان خواجه امیری هم خواننده میشه

  2. باران می‌گوید:

    سلام جالب بود .من واقعا از بعضی از آهنگای احسان خواجه امیری خوشم میاد اما تا الان اثری از پدرش نشنیدم .تشکر

  3. بهنام نصیری می‌گوید:

    سلام
    خوب بود
    کاش عنوان کاملتر میشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *