تجربه اول من از مکانیکی ماشین: نظر شما چیه؟

سلام.
من خوبم شمام خوبین که دارین این پستو میخونید پس یه راست میریم سر اصل مطلب.

سه شنبه ۴ تیر: ساعت ۸ صبح

من رفتم برا امتحان (ترجمه متون اقتصادی) و امتحان به خوبی و خوشی تموم شد.

ساعت ۱۰ صبح

سواره اتوبوس شدم، و برگشتم سمته تهران پارس (منتها من چهار راه آیت) پیاده شدم.
وایستادم تا بابام بیاد (ماشینمونم یه مرزی داشت که آخر سر بهش میرسیم، اما ادامه داستان امروز):
سوار شدم، رفتیم پیشه مکانیک (که با بابام رفیقه و با منم رفیق شدش).
از اونجایی که هماهنگی کرده بودیم باهاش که میایم پیشش، و بابام سفارشمو کرده بود، گفتیم بریم و منم دوست داشتم این بنده خدارو ببینم.
رفتیم و رسیدیم.

وقتی رسیدیم

من دوسته بابامو (که همونجا باهام دوست شد) رو دیدم و با هم دست دادیم، و بابامم برگشت گفت: “حسین اینم شاگرده جدید.”
دوسته جدید (از این به بعد حسین)، یه نگاه به پمپه ماشینه ما کرد، و صدا زد حاج رضا.
حاج رضا (از این به بعد رضا)، اومد یه نگاه به پمپ انداختش، و منم از خدا خواسته شروع کردم از جفتشون سؤال پرسیدن، و اونام جواب میدادن.
کاپوته ماشینو زد بالا، و بابام استارت زد. به حسین گفتم که انژکتور شویی کردم ماشینو. و روشمو (که حسش نیست بنویسم) براش توضیح دادم، اونم به شوخی برگشت گفت: “میزنی ماشینو خراب میکنی” (پرسیدم حالا درست این کارو کردم یا نه که گفتش آره).
ماشینو بابام برا اینکه درست کنه بردش عقب، و منم اونجا پیشش بودم.
یه هو برگشت بهم گفت برو اون ور ببینم چی کاره ای.
منو فرستاد سر وقته یه ماشین که رضا داشت درستش میکرد تا یاد بگیرم.
رضا: “ببین، این میل سوپاپه.”
“ببین، دورشو شکل بادوم میمونه میل بادومیه.”
“من الآن تسمه تایمشو باز کردم بیا ببین.”
نشونم داد و من: “کاسه ای که تسمه تایمو میبندی کجاست؟” و اونم نشونم دادش.
“این میله رو میبینی کناره میل سوپاپ؟ این روغن کاری میکنه.”
من: “ببینم واشر سر سیلندر سوزونده؟”
رضا: “آره.”
خلاصه سر سیلندر (از جمله مانیفولدا، سوزن انژکتور و بقیه چیزارو) نشونم داد.
ازش پرسیدم: “چه جوری میشه سوزن انژکتورو باز کرد و اونم با کماله حوصله یادم دادش. و بهمم یاد داد تا ببندمش.”
بعد پرسیدش میخوای سر سیلندرو باز کنی؟ منم که از خدا خاسته، دلم میخواست موتور بیارم پایین. ماشینم که گیرم افتاده بود تا خودی نشون بدم و یاد بگیرم. چون واشر سر سیلندر سوزونده بود باید سر سیلندر باز میشد (اینو هر کسی میدونه اگرم نمیدونید بدونید).
صدا زد: “مرتضی؟ بکسو بیار.”
مرتضی بکسو آوردش.
خلاصه بهم گفت چه جوری بکسو ردیف کنم و پیچایه سر سیلندرو شل کنم.
باز صدا زد: “مرتضی، بکس بادی رو بیار” و اونم آورد.
با بکس بادی یادم داد تا بقیه پیچایه سر سیلندرو باز کنم، و منم انجام میدادم.
حسین: “مرتضی یاد بگیر. ۵ ساله اینجایی این از تو بهتر کار انجام میده.”
خلاصه که سر سیلندرو بهم یاد داد باز کنم و آوردنش پایین. و مرتضی رفت سر وقتش مانیفولداشو باز کنه بفرستنش تراشکاری.
و من یه خورده تو سیلندر سیخونک زدم و واشر سر سیلندر و پیستونا و بوشارو از نزدیک دیدم.

موقه یه برگشت

خب وقتش شده بود دستامو بشورم. به هر حال سر سیلندرو باز کرده بودم. و کلی چیز از حسین و رضا و همینجور مرتضی یاد گرفتم. دستامو شستم و آماده شدم تا حرکت کنیم بریم.
وقتی داشتم کار میکردم حسین اومد ببینه چه قدر میدونم در مورده کارکرده موتور و اینا که پرسید و دید خوب حالیمه.
تو راه با بابام که داشتم صحبت میکردم پرسیدم چی برگشت در موردم بهت گفت که گفت: “پرسید میکانیکی میخونه تو دانشگاه؟ که اونم گفت نه زبان میخونه و بهش گفت خیلی قشنگ میتونه کار کنه.”

و اما نظراتتون

به نظره شما:

  1. آیا یک دستگاه نابینا میتونه مکانیکی کنه؟
  2. نظرتون در مورده ابزارایه مکانیکی چیه؟
  3. به نظرتون من این کارو ادامه بدم؟ (به منظوره یاد گرفتن و بعدش پول در آوردن) یا ندم؟

نظراتتونو تو کامنتا میخونم و جوابم میدم.

درباره امیر رضا رمضانی

من یه برنامه نویس کم بینام بیشتر تو بحث سیستم عامل و هوش مصنوعی و بازی و شبکه برنامه نویسی میکنم. همینطور تو موسیقی با کامپیوتر فعالیت میکنم. پیانو رو هم بلدم به لطف خدا به فیلمهای پلیسی و جنایی و بکش بکش علاقه زیادی دارم مخصوصا زمانی که خون ریخته بشه و کشتار شدید بشه. بیشتر سعی میکنم به بقیه خدمت کنم مخصوصا نابیناها از دست کسی ناراحت نمیشم ولی خیلی سریع از کوره در میرم C++ رو تو 12 سالگی و اسمبلی رو تو 16 سالگی یاد گرفتم رو سیستم عامل AmirOS که جنبه یه آموزشی برایه خودم داشت و گیم انجین advanced audio game engineکار کردم audio game kit نسخه اولش به صورت یه کتاب خونه C++ تحت لیسانس bsl-1.0 منتشر شده. و اگه زنده بودم و حوصله داشتم advanced audio game engine رو هم کامل میکنم و منتشرش میکنم از تحصیلاتم بگم که دورانه ابتدایی و راهنمایی و اول دبیرستان رو تو مدرسه یه خزائلی گزروندم و دوم دبیرستان تا پیشدانشگاهی رو هم رفتم تو عادی که اگه به تجربه یه من میخواید بدونید عادی خیلی بهتر از استثنایی برا من بود تو دبیرستان دیپلوممو علوم انسانی گرفتم و الآنم دارم تو دانشگاهه آزاده تهران جنوب مترجمی زبانو ادامه میدم در مورده علاقم به زبان تنها نکته ای که میتونم بگم اینه که خیلی زیاد از زبان خوشم میاد و همینجوری دوست دارم ادامه بدمش راستی: مدیر سایتم و میتونید با شماره 09194098098 و آیدی اسکایپ amir.ramezani1370 و ایمیله amir.ramezani1370@gmail.com با من در تماس باشید و نظرات, پیشنهادات, انتقادات و هر چی دل تنگتون میخوادش, در مورد هر چیز بگین.
این نوشته در حرفای خودمونی, خاطرات, سرگرمی, مسائل مربوط به نابینایان عزیز, نظر سنجی ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

18 دیدگاه دربارهٔ «تجربه اول من از مکانیکی ماشین: نظر شما چیه؟»

  1. امیر مهدی می‌گوید:

    لایک داری امیر جون،
    ببین کاری توی دنیا نیست که نابینا نتونه بکنه.
    اما من اگه بودم به عنوان شغل این کارو انتخاب میکردم،
    میخامت زیاد؛
    شالا درسِت به کارِت بیاد.
    میخامت مثل هلو؛
    منم اون پسر تپلو

    • امیر رضا رمضانی می‌گوید:

      ببین خیلی وقتا حتی نزدیک ترین اطرافیامون نمیتونن قبول کنن اینو.
      حتی یه سری از خودمونم نمیتونم قبولش کنیم.
      اینکه میشه نابینا هر کاری رو انجام بده یا نه رو نمیدونم. چون هر کاری رو تا حالا امتحان نکردم. ولی با این کارم یکی از اهدافم این بود که اینو اثبات کنم که از پس خیلی از کارایی که خیلیا فکر نمیکنن خیلیا میتونن بر بیان (بینا و نابینا نداره).

  2. سلام. از خلبانی زدی به کار تأمیر ماشین؟ خب ادامه بده. قطعا یه نابینا هرچی بخواد میتونه انجام بده

  3. ارغوان می‌گوید:

    سلام خدمت شما.
    خوبید که آق مهندس،
    آفرین!! هزار آفرین بر این همه استعداد و همت.
    اگه دوس داری؟!! ادامه بده بینم یه دستگاه امیررضا بالاخره چی کاره میشه؟
    من که از ابزارای مکانیکی می‌ترسم!!آخه اگه بخوام دست‌مالیشون کنم!! یه وق دستم لای پیچی، سیمی، رنده‌ای، دنده‌ای گیر میکنه!!
    بهت گفته باشم همون جور که می‌دونی، سیاه و روغنی هم میشی!!
    ولی فکر کنم تراشکاری از مکانیکی درآمدش بهتره!!
    و اما
    به نظر بنده شما با توانایی ها و استعدادها و علاقه‌ها و پشتکاری که دارید حتما می‌توانید اختراعاتی داشته باشید.
    همیشه شاد و موفق و با انرژی باشید..

    • امیر رضا رمضانی می‌گوید:

      سلام به شما.
      به هر حال سیاه شدنه دست و بال اینا یکی از چیزاییه که مکانیکی داره دیگه.
      در مورده تراش کاری:
      با اینکه سمتش نرفتم (و دوستم ندارم برم)، ولی احساس میکنم اینجور نیست چون تراشکاری خیلی ور رفتن به جوشکاری و اینارو داره.
      مثلا برا همین واشر سر سیلندری که ماشین میسوزونه، باید مکانیک سر سیلندرو باز کنه و واشر سر سیلندرو برداره، سر سیلندر باید بره پیشه تراشکار باز بشه اصطلاحا کف تراشی بشه، سوپاپا آب بندی بشه (این کارارو تراش کار انجام میده)، بعد میاد واشر سر سیلندره جدید گزاشته میشه بینه سیلندر و سر سیلندر (همون جایه قبلیش)، سر سیلندر بسته میشه (باید مکانیک حواسش باشه سفت ببنده که نشتی نده) (اگه نشتی بده، دوباره ماشین آب روغن غاطی میکنه و باز روز از نو روزی از نو)
      در مورده اختراع: ایده اینا تو ذهنم نیستش.

  4. زهرا آیت می‌گوید:

    سلام. بهتون تبریک میگم.
    به نظرم مهمترین شرط یادگیری علاقست. اگه علاقه بهش دارین برین دنبالش.
    از مهندسی کامپیوتر تا خلبانی و بعدم مکانیکی! جالبه!
    تبریک میگم.

  5. رضا خطیبی می‌گوید:

    سلام امیر خدایی ترکوندی ادامش بدی و روش نابیناییشم بعد ها به ماها یاد بدی خیلی آلیه

  6. eagle می‌گوید:

    سلام.
    کارت عالی بود.
    و اما جواب سؤالت. البته که یه نابینا می‌تونه مکانیک قابلی بشه. درست مثل خودت که برنامه نویس قابلی هستی. بی اغراق بگم: سیامک طیاری نابینا، خیلی شیک و مجلسی موتور و گیربکس ماشینو پیاده می کنه و پس از عیب‌یابی و تعمیر می بنده، از همون حسین و رضا بپرس که بینا با دو تا چشم قرضیم جرأت نمی کنه دست به این کارا بزنه. هاهاها. نابینا خیلی کارا ازش بر میاد. خیلی کارام ازش بر نمیاد. دمت گرم و سرت خوش باد.

  7. داوود می‌گوید:

    سلام. تجربه جالبی هست و در عین حال کاربردی. من هم یه کوچولو از ماشین سر در میارم اما خیلی کم در حد نظر دادن!. فقط بلدم تنظیم آبشو انجام بدم که آب کم نکرده باشه و اگه آنپرش بالا رفت باید بایستی تا موتور خنک بشه اما از داخل ماشین هیچچه نمیدونم. منظورم اینه که اگه این کارو ادامه بدی خیلی بدردت میخوره حتما ادامه بده

  8. gentleman می‌گوید:

    سلام مهندس یا خدا ماشینی که بخوای شما تعمیرش کنی خخخ اخب جدا از شوخی برای تجربه خوبه منم گاهی کارایی انجام میدم ولی عشق ماشین رانندگیه که ما نمیتونیم

  9. داش مسعود می‌گوید:

    سلام امیررضا. اولش که خیلی خیلیییی ممنون بابت این پست عالیت.
    ۱٫ به نظرم نابینا به راحتی میتونه مکانیک بشه. نابینا کارای زریفتر و فنّیتر از اینم میتونه انجام بده و وقتی به مرتضی فاطمی نگاه میکنی که از تأمیرِ ماشین پرکینز تا سرویس کردنِ کولر تا یه مقدارکی مکانیکی انجام میده، به این قطعیت میرسی که مکانیکی قطعا از نابینا ساختست.
    ۲٫ در موردِ قطعاتِ ماشین و مکانیکی و اینطور چیزا نظرِ خاصّی ندارم راستش.
    ۳٫ خوب اشاره کردی توو کامِنتا. وضعِ مملکت اصلا خوب نیست و هر مهارتی، تأکید میکنم هر مهارتی که ممکنه پولساز باشه و توش استعداد داری رو صدی صد شیرجه بزن توش. مطمئنم علاقه و پشتکارت خیلی به موفقیت نزدیکت میکنه.
    بازم تشکر بابت این پست عالی ای که زدی.

    • امیر رضا رمضانی می‌گوید:

      سلام.
      مرسی از کامنتت.
      این حرفتم که میگی نابینا میتونه مکانیک بشه هم کاملا درسته و هیچ چیزی نمیشه روش گزاشت (با تجربه ای که من دارم).
      اما در مورده وضعه مملکت باید خدمتت بگم که برا افراده عادیش (که بیشتر بهشون اهمیت داده میشه)، کار نیست. وای به حاله ماها که دیگه تو مترو و اتوبوسم یارو میبینه زیره لب شروع میکنه ورد خوندن (انگار میخواد جادو کنه).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *