گفت و گوی موبایلم با من قسمت دوم

سلام و سلام و سلام به تمامی شب روشنیا!
خوبید؟
چه خبرا؟
چی کارا میکنید؟
از امتحانات چه خبر؟

مال من سه شنبه تموم شد.
زیاد حرف نمیزنم.
اگه خاطرتون باشه, من پارسال, ی پستی گذاشتم به نامگفت و گوی موبایلم با من!!! .
بریم سراغ قسمت دوم؟
کمر بندا رو ببندید!
برو که رفتیم!
***
ای بابا این موبایل چرا روشن نمیشه؟
ازت ناراحتم!
اه این باز صداش در; اومد.
چیزی گفتی؟
نه یعنی چیز, چیزه, عزیزم من حرفی نزدم.
باشه باشه.
خب باز چته؟
چیزه. موبایل عزیزم, چرا ازم ناراحتی؟
تو چرا این قدر به دختر عموی من توجه میکنی؟
پا ورقی
دختر عمو در این متن یعنی لبتاب!
پایان پا ورقی
تو حالت خوبه؟
آره خوبم.
ولی اصلا بهت نمیاد حالت خوب باشه
چی میگی تو!
همینی که شنیدی.
دعوا نکنید!
یا خدا!
این کی بود!
آروم باش.
تو بگو کی هستی, من آرومم.
من لبتابم.
میشد تو حرف نزنی؟
شما چیزی گفتید؟
نه نه.
با شما نبودم.
مثل اینکه این با ادبه.
شما لطف داری.
وای حالا بلند فکر نکنی نمیشه؟
بد بخت شدم رفت!
دیدی؟
دیدی؟
چی چی دیدی دیدی میکنی؟
اه تمومش کنید!
تو حرف نزن!
این چه وضعیه؟
مثلا شما با هم فامیلید!
این چه رفتاریه آخه؟
به خودم مربوطه که به کی توجه کنم و به کی توجه نکنم.
موبایل! سعی کن کمتر حسودی کنی.
مگه تو نگفته بودی این قدر منو دستت نگیر؟
ها؟

آره ولی پشیمونم.
تو دیگه حرفتو زدی!
نه!
نه و کوفت؟
چی کوفته؟
آخ جون کوفته!
شام کوفته داریم؟
هورااااا!
ای جانم!
موبایل
ای وای!
این داره شعر میخونه!
***
ای جان, قلب منه آشفته ی دل داده مرنجان.
ای جان, دستی بزنو گردش تقدیر بگردان, ای جان!!!
***
موبایل خوبی تو!
تو اینقدر کوفته دوست داری؟
اوهو !
خب!
الان وقت خوابه!
باشه!
ولی اول شامتو بخور, بعدش.
باشه!
خب دوستان.
تا قسمت بعد, خداحافظ همگی.
دلتون آبی.

درباره رومینا

سلام من رومینا پورخان هستم. نابینا هستم و در بندر انزلی زندگی میکنم.
این نوشته در حرفای خودمونی, داستان, شاد, طنز ارسال و , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 دیدگاه دربارهٔ «گفت و گوی موبایلم با من قسمت دوم»

  1. شهاب می‌گوید:

    سلام خانومه رومینا .
    بسیار عالی و زیبا بود خسته نباشی احسنت .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *